فی ما فی

ساخت وبلاگ

همانطور که احتمالا می‌دانید آیفون‌های اپل توسط شرکت فاکس‌کان ساخته می‌شوند. اما شاید به این موضوع فکر کرده باشید که چرا اپل این محصول را در آمریکا تولید نمی‌کند و اصلا هزینه تولید آیفون در آمریکا چقدر است؟ دانشگاه MIT پاسخ این سوال را داده است.

همانطور که احتمالا می‌دانید آیفون‌های اپل توسط شرکت فاکس‌کان ساخته می‌شوند. اما شاید به این موضوع فکر کرده باشید که چرا اپل این محصول را در آمریکا تولید نمی‌کند و اصلا هزینه تولید آیفون در آمریکا چقدر است؟ دانشگاه MIT پاسخ این سوال را داده است.
 
به گزارش زومیت و به نقل از فون آرنا، اپل بارها مورد انتقاد قرار گرفته که چرا محصولات خود را در کشور آمریکا نمی‌سازد و ساخت آن‌ها را به چین سپرده است. این شرکت در سال ۲۰۱۳ مک‌پرو را با نشان واقعی Made in America تولید کرد و این کار را فقط به صورت نمادین انجام نداد بلکه بدین منظور ۱۰۰ میلیون دلار سرمایه‌گذاری کرد.
 
اما مهمترین محصول اپل یعنی آیفون همچنین در چین تولید می‌شود و یک تیم از متخصصان دانشگاه MIT یک بررسی انجام داده‌اند تا میزان دقیق هزینه لازم برای تولید این گوشی‌هوشمند در آمریکا را اندازه‌گیری کنند. بر همین اساس اعلام شده که هزینه تولید آیفون ۶ اس پلاس به عنوان نمونه پایه ۷۴۹ دلار خواهد بود. این هزینه در شرایطی محاسبه شده که خط تولید قطعات و نیز بخش مونتاژ کردن این قطعات و تولید محصول نهایی به آمریکا منتقل شود.
 
به طور خلاصه حتی اگر اپل ساخت بخش‌های مهم آیفون که در حال حاضر در چین، ژاپن و تایوان انجام می‌شود را به آمریکا منتقل کند، اما باز هم بیش از نیمی از تولیدکنندگان دیگر قطعات در آمریکا نخواهند بود. علاوه بر این، بر اساس محاسبات MIT، در صورت یافتن منابعی در آمریکا برای ۷۳ عنصری که در ساخت یک آیفون بکار گرفته می‌شوند باعث می‌شود تا هزینه ساخت هر آیفون ۱۰۰ دلار افزایش یابد.
 
البته در آمریکا معادن بوکسیت یافت نمی‌شود، بنابراین اپل همچنان مجبور است به منظور تولید آیفون‌های آلومینیومی به چین متکی باشد، مگر اینکه بخواهد گوشی‌هوشمند خود را از ماده دیگری بسازد. بنا به نتایج محاسباتی که MIT اعلام کرده، حتی اگر اپل بابت هر آیفون ۶ اس پلاسی که عمدتا در آمریکا تولید شده باشد، مبلغ ۸۵۰ دلار را از مشتریان خود دریافت کند، با توجه به سیستم‌های اوتوماسیون امروزی، تعداد بسیار کمی شغل جدید را نیز ایجاد خواهد کرد. این مورد شاید تنها نکته مثبتی باشد که از انتقال خط تولید آیفون به آمریکا فراهم خواهد شد.

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 124 تاريخ : دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت: 20:09

این گزارش برای کسانی ست که در صف مرگ قرار می‌گیرند تا اجل به سراغشان بیاید و از همه مهم‌تر برای بازماندگان که آمادگی هزینه‌های گزاف مراسم‌های کفن و دفن را داشته باشند.

این گزارش برای کسانی ست که در صف مرگ قرار می‌گیرند تا اجل به سراغشان بیاید و از همه مهم‌تر برای بازماندگان که آمادگی هزینه‌های گزاف مراسم‌های کفن و دفن را داشته باشند.
 
به گزارش ایلنا، فکرش را هم نمی‌کنید که نوبت به شما برسد، ناگهان اتفاق می‌افتد؛ طوری که حتی فرصت پلک زدن هم پیدا نکنید، شما می‌میرید و پس از آن بازماندگان هستند که باید با جای خالی شما و هزینه‌های آن کنار بیایند، خاطره بازی سالهای حضور شما تا تمام لحظات بدرقه که هرکدام ازآن‌ها یک فیش مخصوص دارد، از آمبولانس و سالن عروجی‌ها تا کفن و دفن و مراسمات پس از آن. بله شما می‌میرید و این بازماندگان شما هستند که باید با جیب‌های خالی شده با جای خالی شما هم کنار بیایند.
 
مهم نیست از چه طبقه‌ای باشید، یک روز شاید خیلی نزدیک و شاید دور راننده یک بنز درست مقابل خانه شما پا را روی پدال ترمز فشار می‌دهد تا شما را برای همیشه از خانه‌ای که در آن زندگی کرده‌اید جدا کند، همه چیز برای رفتن آماده است، مهم نیست از چه طبقه‌ای باشید، یک روز، یک بنز با یک راننده درست مقابل خانه شما منتظر است تا شما را همراهی کند، با یک فیش در دست که مبلغ ۱۶۰۰۰۰ تومان بر روی آن نوشته شده است.
 
همه چیز درست از همین نقطه آغاز می‌شود، میان صدای گریه و شیون بازماندگان، یک نفر هست که باید نگران هزینه‌های مراسم بدرقه شما باشد، یک نفر که از مرگ هم مهم‌تر است چرا که بدون پرداخت مبالغ عجیب و غریب نوشته شده برروی فیش‌ها، جنازه شما روی زمین خواهد ماند.
 
آمبولانس حرکت می‌کند، ‌‌‌ همان یک نفر به فکر یافتن جایی است که شمارا برای همیشه درآنجا به خاک بسپارد، البته در این لحظه مهم است که شما متعلق به چه طبقه‌ای باشید تا قیمت مکان مورد نظر تنها بخاطراسم قبرستان از ۵۰۰هزار تومان تارقم‌های میلیاردی جابه جاشود.
 
بزرگان فامیل شما اعتقاد داشتند که مرگ فقیر و غنی ندارد؛ ترس هم ندارد؛ اما این حرف‌ها مال زمان دیگری ست، زمانی دور‌تر از الان؛ چراکه آرامگاه ابدی تنها با کارت اعتباری شما یا‌‌‌ همان یک نفر می‌تواند از مکانی پر از درخت و بوته گل به مکانی پر از تپه‌های خاک در حالیکه صدای اکوی قبر بغل دستی با صدای اکوی قبر شما در هم آمیخته می‌شود، تغییر کند.
 
درصورت علاقه به بهشت زهرا تاپایان سال 95 فرصت دارید
هنوز هم می‌توانید روی بهشت زهرا حساب کنید، درست است که از سال ۸۶ اعلام شد که این قبرستان برای پذیرش مردگان ظرفیتی ندارد؛ اما خبر جدید این است که این قبرستان تنها ظرفیت دفن برای مردگانی را دارد که تا پایان سال ۹۵ از این دنیا می‌روند؛ بنابراین‌‌‌ همان یک نفر می‌تواند روی این قبرستان حساب کند، هزینه واگذاری هرقبر در قطعات ۲۰۰ تا ۲۵۸ (فاز دوم آرامستان) بهشت زهرا تا سقف هفتاد درصد ظرفیت به قیمت ۱میلیون و ۵۰۰هزار تومان است، از سقف هفتاد تا هشتاد درصد ۴ میلیون تومان، تا نود درصد ظرفیت ۶ میلیون تومان و در ظرفیت نود تا صد درصد۸ میلیون تومان است.
 
همچنین هزینه واگذاری هر قبر در کلیه قطعات فاز اول این آرامستان قطعات یک تا ۱۱۲به جز قطعات ۳۲، ۳۵، ۸۴، ۸۶ تا ۱۰۰به قیمت ۲۰ میلیون تومان و قطعات ۳۲، ۳۵، ۸۴، ۸۶تا ۱۰۰به قیمت ۱۷ میلیون تومان فروخته می‌شود؛ این قیمت‌ها تنها قیمت‌های رسمی این قبور است و قیمت‌های غیر رسمی و خرید و فروش‌های عجیبی در این قبرستان هم انجام می‌شود؛ البته اگر شما جزو طبقه‌ای باشد که امکان پرداخت هزینه قبر را ندارید، می‌توانید پس از نامه نگاری‌های بسیار روی قبرهای رایگان این قبرستان هم حساب کنید.
 
قبرهای لاکچری
اگر جزو طبقه‌ای باشد که علاقه به قبور امامزاده‌های شهر و منظره‌های خوب با کارت اعتباری شما همخوانی داشته باشد می‌توانید روی این قبرستان‌ها هم حساب کنید؛ البته با پرداخت مبالغی گزاف مثل پول خرید یک خانه در تهران.
 
قیمت هر قبر در قسمت صحن شاه عبدالعظیم از ۶۰۰ میلیون تومان تا ۱ میلیارد تومان است؛ البته در قسمت‌های دیگر این مکان قیمت‌ها از ۲۵میلیون تومان تا ۶۰میلیون تومان است.
 
قبور ابن بابویه که قدمت بالایی هم دارد، ۶۰میلیون تومان خرید و فروش می‌شود و قیمت قبور امامزاده اسماعیل چیذر هم از ۱۰۰میلیون تومان شروع می‌شود.
 
همچنین گورستان عمومی لویزان که خوش آب و هوا هم هست می‌تواند گزینه خوبی برای شما باشد، گورستانی که قبرهای آن از ۴۰میلیون تومان تا ۱۰۰میلیون تومان هم قیمت دارد. امامزاده صالح فرحزاد هم از نقاط دیگری است که قیمت بالای قبر در آن بیشتر به چشم می‌آید؛ چراکه قیمت یک قبر در این مکان از ۱۰۰میلیون تومان شروع می‌شود و تا ۱میلیاردتومان هم ادامه پیدا می‌کند!
 
نرخ‌های به ظاهر ریز؛ اما گران برای بدرقه شما
همه این حساب و کتاب‌ها تا پیش از رسیدن شما به قبر مورد نظر انجام می‌شود، شما را از آمبولانس خارج می‌کنند تا تمام مراحل کفن و دفن با پرداخت انواع و اقسام فیش‌ها انجام شود، کفن و دفن و اقامه نماز میت هر کدام فیش جداگانه‌ای دارد که باید خیلی سریع پرداخت شود، صدور جواز ۵۰هزار تومان، صدور گواهی فوت ۶۲هزارتومان، خدمات تدفین ۹۰هزار تومان و مهم‌تر از آن کاور و بسته بندی شما ۹۰هزار تومان هزینه دارد.
 
هزینه‌های دیگری هم هست که باز هم ارزش کارت اعتباری یا‌‌‌ همان یک نفر از نزدیکان شمارا مورد سنجش قرار می‌دهد؛ سنگ قبر و مداح.
 
برای انتخاب مداح قیمت‌های متفاوتی پیشنهاد می‌شود که از ۸۰هزار تومان تا ۲میلیون تومان متغیر است؛ البته این مبلغ تنها برای مداحی پرداخت می‌شود که در روز خاکسپاری شما فعالیت می‌کند، مداح روز سوم، هفتم وچهلم و همچنین مداحی که در خانه یا تالاری که در آن از بازماندگان شما پذیرایی می‌شود نرخ مخصوص به خود را دارد؛ البته برخی خانواده‌ها که توان مالی خوبی دارند هم می‌توانند از اجرای زنده سازهای سنتی بر سر مزار نیز بهره ببرند.
 
شما در میان شیون و زاری عزیزانتان به خاک سپره می‌شود، مداح می‌خواند: «اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ، ‌‌‌ همان یک نفر حساب می‌کند که باید برای سنگ قبر چقدر هزینه پرداخت کند، مداح می‌خواند:» هَلْ اَنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذى فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ و باز‌‌‌ همان یک نفر به مراسمات سوم و هفتم فکر می‌کند، و صدای مداح را منقطع درست میان هجوم اعداد به سرش می‌شنود: «وَ رسُولُهُ وَ سَیِّدُ النَبِّییّنَ وَ خاتَمُ الْمُرْسَلینَ وَ اَنَّ عَلِیّاً اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ وَ سَیّدُ الْوَصِیّینَ وَ اِمامٌ افْتَرَضَ اللَّهُ طاعَتَهُ عَلَى الْعالَمینَ...
 
سنگ را می‌گذارند و خاک می‌ریزند، زندگی شما به پایان می‌رسد در‌‌‌ همان لحظه است که دسته‌های گل را روی مزار شما می‌گذارند، گل‌هایی که قیمت آن از ۲۰هزار تومان تا ۶ میلیون تومان متغیر است، حالا‌‌‌ همان یک نفر باید به فکر مراسم باشد، یک کارت اعتباری که اگر در جوار یک تلفن همراه قرار گیرد کلا از کار می‌افتد، شیک و مجلل بودن و یا سادگی مراسم شما را تعیین می‌کند، باقالی پلو و زرشک پلو کمترین غذایی است که در منوی تالار‌ها برای سوم و هفتم وجود دارد که متوسط هزینه برای یک نفر۳۰هزار تومان تمام می‌شود، این هزینه به اضافه هزینه مداح است که باید بطور جداگانه پرداخت شود؛ از ۸۰هزار تومان تا ۲میلیون تومان.
 
در کنار تالارهایی که قیمت آن در بالا گفته شد تالارهایی فعالیت می‌کنند که هزینه هر نفر برای مراسم در آن تا ۲۰۰هزار تومان هم تمام می‌شود؛ البته‌‌‌ همان یک نفر قبل از همه این‌ها باید به فکر ارسال کارت دعوت به مهمانان باشدکه کمترین قیمت آن ۲۰۰هزار تومان است.
 
سنگ قبر و تمام
سنگ قبر آخرین هزینه‌ای است که از کارت اعتباری شما یا جیب‌‌‌ همان یک نفر که از همه به شما نزدیک‌تر است پرداخت می‌شود، درست چهل روز پس از مرگ، قیمت سنگ قبر نیز به لطف بازرگانان به نرخ کشورهای چین و افغانستان محاسبه می‌شود و حداقل قیمتی که باید برای سنگ قبر پرداخت کرد نزدیک به ۳۰۰هزار تومان است؛ البته امکان دارد این سنگ‌های ارزان قیمت برای مراسم سالگرد دوباره عوض شوند؛ چراکه کیفیت آن‌ها پایین است و به راحتی دچار ترک و شکستگی می‌شود.
 
با یک حساب سرانگشتی می‌توان حداقل قیمت مرگ در تهران را تخمین زد؛ عددی که بدست می‌آید برای یک کارمند و یک کارگر رقم بالایی محسوب می‌شود؛ البته این هزینه‌ها در صورتی است که شما به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشید که با توجه به انواع و اقسام بیماری‌ها وفشارهای ناشی از آلودگی، ترافیک وتامین حداقل‌های زندگی به خصوص در تهران مساله‌ای دور از ذهن است، آمار بالای مرگ و میر بدلیل ابتلا به انواع بیماری‌ها مستلزم صرف هزینه‌های کلان است؛ بنابراین اگر شانس این را داشته باشید که به مرگ طبیعی از دنیا بروید بی‌شک جزو خوش شانس‌هایی خواهید بود که حداقل باید بین ۲۰تا۳۰ میلیون تومان صرف هزینه آمبولانس تا مراسم خاکسپاری و مراسم‌های سوم و هفتم کرده والبته این مبلغ را در کارت اعتباری برای مرگ خود پس انداز کنید؛ پس تا می‌توانید زنده بمانید.

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 115 تاريخ : دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت: 20:09

کارگردان فیلم سینمایی ایستاده در غبار به نحوه پخش تیزرهای این فیلم از صداوسیما اعتراض کرد و سازنده فیلم بارکد نیز مجبور شد فیلم را دو بار اصلاح کند.

کارگردان فیلم سینمایی ایستاده در غبار به نحوه پخش تیزرهای این فیلم از صداوسیما اعتراض کرد و سازنده فیلم بارکد نیز مجبور شد فیلم را دو بار اصلاح کند.
 
به گزارش ایلنا، دور جدید اکران فیلم‌های سینمایی آغاز شده و در این میان؛ "ایستاده در غبار" به کارگردانی محمدحسین مهدویان و فیلم سینمایی "بارکد" به کارگردانی مصطفی کیایی از هفته گذشته نمایش خود را آغاز کردند. با این وجود اکران بدون حاشیه نبوده است.
 
ایستاده در غبار درباره زندگی احمد متوسلیان است و تاکنون با استقبال خوبی همراه شده اما به نظر می‌رسد از تبلیغات تلویزیونی خوبی برخوردار نیست. این مسئله اعتراض کارگردان را نیز به دنبال داشته است.
 
محمدحسین مهدویان در صفحه اینستاگرام خود نوشته است: تلویزیون عزیز‌! علی‌الخصوص شبکهٔ محترم سه! تو رو خدا، سر جدتون این تیزر فیلم ما رو درست پخش کنید. لطفن وسط بازی‌های جام ملت‌های اروپا، تیزر همهٔ فیلم‌های سینمای ایران رو پخش کنید، نه فقط یک فیلم خاص. بعد می‌گن چرا فیلم‌ها تیزرشون رو می‌دن به شبکه‌های ماهواره‌ای.
 
صداوسیما اگرچه تیزرهای فیلم ایستاده در غبار را مطابق خواست کارگردان فیلم پخش نمی‌کند که پیش از این حمایت بسیاری خوبی از "بادیگارد" ساخته ابراهیم حاتمی کیا کرده بود و در شرایطی که این رسانه تیزر فیلم‌های روی پرده را ثانیه‌ای پخش می‌کرد؛ تبلیغات فیلم بادیگارد دقیقه‌ای پخش می‌شد. جالب آنکه بادیگارد و ایستاده در غبار هر دو محصول سازمان رسانه‌ای هنری اوج هستند و فیلم ایستاده در غبار در سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر بیشتر از بادیگارد جایزه گرفت و موفق‌تر بود.
 
 فیلم سینمایی "بارکد" نیز بدون صدای یاس (خواننده رپ ایرانی) و با حذف چند دیالوگ سرانجام مجوز نمایش گرفت. تغییراتی که موجب شد تهیه‌کننده و پخش‌کننده فیلم تمامی دی سی پی ارائه شده به سینما‌ها را جمع‌آوری کرده و تغییر دهند.
 
و هم اکنون که فیلم بارکد وارد هفته دوم اکران خود شده؛ گویا دوباره دستور اصلاح و حذف چند دیالوگ فیلم صادر شده و شورای پروانه نمایش به سازندگان فیلم اعلام کرده برای بار دوم باید فیلم اصلاح شود. سازندگان فیلم نیز این اثر را درحال اکران؛ اصلاح کرده و برای بار دوم دی سی پی‌ها را جمع‌آوری کرده و تغییر دادند.

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 111 تاريخ : دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت: 20:09

معلمان مکزیکی معترض به قانون تحول آموزش دراین کشور اعتراضات خود را به شکلی خشن نشان داده و ضمن بستن یک بزرگراه مهم، با پلیس ضدشورش درگیر شدند.

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 124 تاريخ : دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت: 17:18

قبل از اینکه اقدام به خرید خانه بکنید باید تا جایی که می‌توانید در مورد آن اطلاعات جمع آوری کنید. خریدن خانه یک کار هیجان انگیز و در عین حال کمی ترسناک است. این کار علاوه بر اینکه به معنای سرمایه‌گذاری برای آینده است، به معنای تعهد برای ماندن در یک مکان حتی برای مدتی طولانی نیز هست.

قبل از اینکه اقدام به خرید خانه بکنید باید تا جایی که می‌توانید در مورد آن اطلاعات جمع آوری کنید. خریدن خانه یک کار هیجان انگیز و در عین حال کمی ترسناک است. این کار علاوه بر اینکه به معنای سرمایه‌گذاری برای آینده است، به معنای تعهد برای ماندن در یک مکان حتی برای مدتی طولانی نیز هست.

قبل از اینکه برای خرید خانه تصمیم بگیرید، باید اطمینان حاصل کنید که یک تصمیم آگاهانه گرفته اید. تصمیمی که نه فقط بر اساس زیبایی خانه باشد و نه فقط به دلیل اینکه که می‌خواهید خانه‌ای برای خودتان داشته باشید.

در ادامه چند نکته آمده است که ضروری است پیش از خرید خانه در نظر بگیرید:

وضعیت مالی شما

فقط به این دلیل که واجد شرایط وام هستید نباید وام بگیرید. از طرف دیگر اگر فکر می‌کنید که نمی‌توانید وام بگیرید شاید دارید اشتباه می‌کنید.

قدمت خانه

قبل از اینکه خانه‌ای را بخرید باید تا جایی که می‌توانید در مورد آن اطلاعات جمع آوری کنید. حتی مسائل و مشکلاتی که در گذشته وجود داشته‌اند و اکنون حل شده‌اند هم می‌توانند درک و بینشی نسبت به مسائلی که ممکن است چند سال آینده با آنها مواجه شوید، ایجاد کنند. با دقت خانه را بازرسی کنید و نتایج کارتان را بررسی کنید. اگر مورد مشکوکی در خانه بود آن را نادیده نگیرید.

محله

یک خانه ی فوق العاده اگر در محله ی خوبی نباشد، مناسب نیست. بنابراین قبل از خرید خانه در مورد محله ی آن هم تحقیق کنید. از همسایه‌ها در مورد محله و مشکلاتی که تا به حال در آن وجود داشته سؤال کنید.

همچنین بررسی کنید که آیا خانه فرهنگ یا باشگاه وجود دارد یا نه. اگر فرزندی دارید در مورد مدرسه‌های محل و معلم هایشان تحقیق و بررسی کنید. ممکن است بخواهید با اعضای انجمن اولیا و مربیان و یا والدین بچه‌های مدرسه دیدار و صحبت کنید تا بیشتر در مورد حال و هوای مدرسه بدانید. ظاهر محله نیز مهم است. مطمئناً دوست ندارید در محله‌ای زندگی کنید که تنها خانه‌ای که فرو نریخته است خانه ی شما باشد!

وسایل همراه با خانه

اگر صاحبان خانه بعضی از اسباب و وسایل شان را به همراه خانه می‌فروشند؛ قبل از اینکه قرارداد را امضا کنید، شما و فروشنده باید دقیقاً بدانید که چه چیزهایی همراه با خانه به فروش می‌رسد. اگر می‌خواهید خیالتان راحت باشد لیست آنها را در قراردادتان بنویسید.

عوامل مزاحم

هر خانه‌ای ایرادهایی هم دارد. مثلاً ممکن است وقتی روی پله‌ها قدم می‌گذارید سر و صدا کنند و یا مثلاً گربه ی همسایه دوست داشته باشد روی ایوان خانه ی شما لم بدهد و استراحت کند. حتی اگر به یک خانه ی نو هم بروید، باز هم ممکن است با خانه ی جدید و یا محله ی جدید مشکلاتی داشته باشید.

اما نهایت تلاشتان را بکنید که قبل از اینکه خانه را بخرید، تفاوت بین مسائل آزاردهنده ی کوچک و مسائلی که موجب فسخ قرارداد می‌شوند را متوجه شوید. به عنوان مثال سر و صدا و ترافیک ناشی از تعطیل شدن مدرسه، مسئله‌ای نیست که موجب فسخ قرارداد شود.

هر چند دفعه که می‌توانید از خانه‌ای که قرار است بخرید بازدید کنید. در این مدت چیزهایی که ممکن است باعث مزاحمت شما شوند را مشاهده کنید و اگر متوجه موضوعی شدید که نمی‌توانید آن را نادیده بگیرید، به دنبال یک خانه ی دیگر باشید.

منبع:آریانا
ترجمه: سایت بازده

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 130 تاريخ : دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت: 17:18

بازیگر جوان آمریکایی در سقوط اتوموبیل له شد
پلیس می گوید که آنتون یلچین، هنرپیشه متولد روسیه که در رشته فیلم‌های 'پیشتازان فضا' (Star Trek) نقش چخوف را بازی می کرد در اثر سقوط اتومبیل در لس آنجلس کشته شده است.

ظاهرا او کنار اتومبیلش ایستاده بود که اتومبیل شروع به غلط زدن روی شیب تند جاده کنار خانه اش در ناحیه استودیو سیتی کرد و او را له کرد. او به فاصله کوتاهی بعد از آن در ساعت یک صبح یکشنبه به وقت محلی درگذشت.

یلچین ۲۷ ساله همچنین در فیلم های "دیوانه وار" (۲۰۱۱) و اتاق سبز (۲۰۱۵) بازی کرده بود.
او در فیلم "پیشتازان فضا" (محصول ۲۰۰۹) و "پیشتازان فضا، به سوی تاریکی‌" (۲۰۱۳) نقش پاول چخوف را بازی می کرد؛ نقشی که با بازی والتر کونیگ که اکنون ۷۹ سال دارد معروف شده بود.
فیلم سومی به نام "پیشتازان فضا، ماوراء"که او را در همین نقش نشان می دهد قرار است ماه آینده اکران شود.

خبر مرگ او با واکنش گسترده در شبکه های اجتماعی روبرو شد.

زاخاری کوئینتو که در این رشته فیلم ها نقش اسپاک را بازی می کند در اینستاگرام نوشت:‌ "دوست عزیز ما. رفیق ما. آنتون ما."

"یکی از کنجکاوترین و گشاده‌ذهن‌ترین آدم‌هایی که افتخار شناختن‌شان را داشته ام. چه آدم خوش‌ذوق و خوش‌قلبی. خیلی پخته‌تر از سن و سالش بود و حالا جوانمرگ شده. با خانواده اش در این غم باورنکردنی شریکم و برایشان آرزوی صبر می کنم."

جان چو از دیگر بازیگران پیشتازان فضا در توییتر نوشت:‌ "من به آنتون یلچین نهایت عشق و علاقه را داشتم. او یک هنرمند واقعی بود: کنجکاو، زیبا و شجاع. او یک دوست عالی و یک پسر فوق العاده بود. از خبر مرگ او دیوانه شده ام."

کشف جسد
آنتون یلچین تنها فرزند یک زوج اهل سن پترزبورگ بود که حرفه هر دو آنها اسکیت نمایشی روی یخ بود. او زمانی که هنوز خیلی خردسال بود به آمریکا مهاجرت کرد.

جنی هوزیر افسر پلیس در لس آنجلس گفت که یلچین تازه از اتومبیل پیاده شده بود که این حادثه اتفاق افتاد.

وقتی او یکشنبه شب سر قراری حاضر نشد دوستانش نگرانش شدند. آنها ساعت یک صبح او را درحالی که جسدش میان اتومبیل و یک تیرک پستی گیر کرده بود پیدا کردند.

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 120 تاريخ : دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت: 17:18

من بچه ناخواسته ازدواج موقت و مخفیانه مادرم با پدرم بودم. بعد از تولدم هیچ‌کس قبولم نمی‌کرد. مادرم هر چه تقلا کرد، نتوانست زن دائمی پدرم شود. به اولین خواستگاری که برایش آمد، جواب مثبت داد.

من بچه ناخواسته ازدواج موقت و مخفیانه مادرم با پدرم بودم. بعد از تولدم هیچ‌کس قبولم نمی‌کرد. مادرم هر چه تقلا کرد، نتوانست زن دائمی پدرم شود. به اولین خواستگاری که برایش آمد، جواب مثبت داد.

به گزارش رکنا، من با پسری ازدواج کردم که غرق در فساد اخلاقی بود و می‌خواست مرا هم به فساد بکشاند. نتیجه این ازدواج، طلاق بود. بار سنگین بدبختی‌های قبلی‌ام کم بود، اسم زن مطلقه را هم یدک می‌کشیدم. سه‌چهارسالی گذشت و دوباره ازدواج کردم. از این ازدواج هم خیری ندیدم.

شوهرم قاچاق‌فروش بود؛ اما باردار شده بودم و نمی‌توانستم برگردم.سه روز بعد از تولد فرزندم، شوهرم را با محموله موادمخدر دستگیر کردند. به ١٠سال حبس محکوم شد؛ اما وقتی به مرخصی آمد، فراری شد. ما از شهرستان به مشهد آمدیم و در حاشیه شهر، زندگی پنهانی خود را آغاز کردیم.

شوهرم در اینجا هم خرده‌فروشی موادمخدر می‌کرد و مرا هم مجبور کرد تن به این کار خلاف بدهم که دوباره دستگیر شد و به زندان افتاد و دیگر به او مرخصی نمی‌دادند.

اما از همان‌جا برایم خط‌ونشان می‌کشید که با دوستان لاابالی‌اش در تماس باشم. من خرده‌فروشی موادمخدر می‌کردم که ماموران دستگیرم کردند. خسته شده‌ام، از این وضعیت بیزارم و مانده‌ام چه‌کار کنم. نگران بچه‌ام هستم و نمی‌دانم چه بلایی سر او خواهد آمد. کاش مادرم هیچ‌وقت تن به آن ازدواج موقت و پنهانی نداده بود. کاش پدرم درمورد من احساس مسئولیت می‌کرد و کاش موقعی که دختر خانه بودم و می‌خواستم ازدواج کنم، یک بزرگ‌تر پیدا می‌شد و برایم پدری می‌کرد.

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 135 تاريخ : يکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت: 21:49

مرد سارق برای افشا نشدن سرقت خود، نقشه قتل تنها شاهد دزدی را طراحی و اجرا کرد و برادر متهم وقتی فهمید او دستگیر شده، محل دفن جسد را تغییر داد.

مرد سارق برای افشا نشدن سرقت خود، نقشه قتل تنها شاهد دزدی را طراحی و اجرا کرد و برادر متهم وقتی فهمید او دستگیر شده، محل دفن جسد را تغییر داد.

اوایل آذر سال گذشته زنی با حضور در پلیس آگاهی شهرستان خدابنده با طرح شکایتی از ناپدید شدن همسر 35 ساله‌اش خبر داد. با تحقیق از وی و دیگر اعضای خانواده این مرد مشخص شد او هیچ‌گونه اختلاف شخصی و مالی با کسی نداشته و نمی‌دانند چه بلایی بر سرش آمده است.

همزمان با تشکیل پرونده قضایی، جست‌وجوی پلیس برای یافتن مرد ناپدید‌شده آغاز شد اما ماموران موفق به یافتن ردی از او نشدند و با هماهنگی قضایی پرونده در دستور کار پلیس جنایی آگاهی استان زنجان قرارگرفت.

ماموران دو ماه پیش و در تحقیقات به مردی جوان ظنین شدند که از دوستان مرد ناپدید شده بود که وی را به پلیس آگاهی فراخواندند. تنها مظنون پرونده مدعی بود مرد ناپدید شده به کشور عراق سفر کرده و دیگر از او خبری ندارد. اما تحقیقات پلیس نشان می‌داد مرد ناپدید شده از کشور خارج نشده است.

ماموران با ظنین شدن به متهم، رفت‌وآمدهایش رازیر نظر گرفتند تا این‌که معلوم شد او آخرین بار با مرد گمشده ملاقات داشته است. در این مرحله دو هفته پیش او با دستور قضایی بازداشت شد و در ادامه تحقیقات قفل سکوت خود را شکست و راز جنایت را فاش کرد.

متهم به قتل به افسر تحقیق گفت: حدود یک سال پیش به خانه برادر زن مقتول دستبرد زدم. او متوجه شد این دزدی کار من است. می‌ترسیدم دیر یا زود ماجرا فاش شود. بنابراین نقشه قتل او را طراحی کردم. همراه یکی از اقوامم سراغش رفتیم و سه نفری به سمت روستایی در اطراف شهرستان خدابنده حرکت کردیم. در نزدیک مخروبه اطراف روستا پیاده شدیم.

وی اضافه کرد: مقتول سرش درد می‌کرد. به او به جای قرص سردرد، قرص خواب‌آور دادم که بعد از خوردن آن، بی هوش شد. سپس با دستانم خفه اش کردم. جسد ش را در همان مخروبه دفن کردیم. راز این جنایت میان ما دو نفر ماند. بعد از هفت ماه ماجرا لو رفت و من دستگیر شدم. با اعتراف او شاهد جنایت که در دفن جسد با او همراه بود نیز دستگیر شد.

سرهنگ کارآگاه جعفر رحمتی، رئیس پلیس آگاهی استان زنجان در این باره گفت: کار آگاهان جنایی با هماهنگی قضایی به محل دفن جسد اعزام شدند اما جسدی پیدا نشد. دوباره به تحقیق از متهم پرداختند که معلوم شد وی ماجرای جنایت را به برادرش گفته و او پیش از حضور پلیس در آنجا جسد را از زیر خاک خارج و با انتقال به پستوی خانه مادرش در روستا، در آنجا دفن کرده است.ماموران با هماهنگی قضایی و حضور در آنجاجسد را کشف و به پزشکی قانونی منتقل کردند.

عامل جنایت و همدستش نیز پس از بازسازی صحنه جنایت روانه زندان شدند.

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت: 21:49

مجلس یادبود «حبیب محبیان» ساعت 10 و 30 دقیقه صبح امروز(یکشنبه) با حضور جمعی از مردم به ویژه علاقمندان به هنر موسیقی در مسجد جامع شهرک قدس(غرب) آغاز شد.

مجلس یادبود «حبیب محبیان» ساعت 10 و 30 دقیقه صبح امروز(یکشنبه) با حضور جمعی از مردم به ویژه علاقمندان به هنر موسیقی در مسجد جامع شهرک قدس(غرب) آغاز شد.
 
به گزارش ایرنا، علاقمندان به حضور در مجلس یادبود مرحوم محبیان پیش از آغاز مراسم در محدوده مسجد جامع شهرک غرب حاضر شده و تصاویری از این خواننده را در دست داشتند.
 
* نیروهای امدادی و عوامل اورژانس، آتش نشانی، نیروی انتظامی و پلیس راهور تهران بزرگ نیز به منظور برقراری نظم و امنیت در اطراف محل برگزاری مراسم مستقر شده اند.
 
* عوامل اجرایی برگزاری مراسم از ورود خبرنگارانی که فاقد کارت مخصوص هستند به داخل مسجد جلوگیری می کنند، همین امر موجب شده تا جمعیت قابل توجهی در بیرون مسجد جامع شهرک غرب و محوطه اطراف آن اجتماع کنند.
 
* حمیدرضا نوربخش مدیرعامل خانه موسیقی ایران در مجلس یادبود مرحوم حبیب محبیان سخنرانی کرد.
 
* افرادی که موفق به حضور در داخل مسجد نشده اند، تصاویر مرحوم محبیان و همچنین دست نوشته های از ترانه های وی را با خود همراه داشتند.
 
* برادر مرحوم حبیب محبیان با حضور در میان جمعیت مستقر در محوطه مسجد جامع شهرک غرب، از ابراز همدردی و همراهی مردم با خانواده محبیان قدردانی کرد.
 
* متن چاپ شده بسیاری از ترانه های حبیب محبیان در میان جمعیت شرکت کننده در مراسم توزیع شده است.
 
* تجمع مردم در مقابل مسجد موجب ترافیک در سطح خیابان منطقه شهرک غرب شده است.
 
* طرفداران این خواننده پاپ از شهرهایی مانند اهواز، قوچان، اصفهان، گناوه و دیگر شهرهای ایران برای شرکت در مراسم به تهران آمده اند.
 
* جمعیت حاضر در محوطه مسجد جامع شهرک غرب با ذکر صلوات و سردادن شعارهایی از جمله «حبیب روحت شاد، مرد تنهای شب بدرود بدرود» یاد و خاطره این خواننده کشورمان را گرامی داشتند.
 
* پل عابرپیاده مقابل مسجد جامع شهرک غرب به دلیل ازدحام بیش از حد جمعیت مسدود شده و امکان تردد برای افراد از آن وجود ندارد.
 
* محمد پسر حبیب محبیان که در خارج از کشور زندگی می کند، امروز در مراسم یادبود پدر حضور داشت.
 
* برخی از چهره های فرهنگی و هنری از جمله ایرج مهدیان، منوچهر بابازاده، مجید خراطها، مهدی یراحی و رضا بنفشه خواه در مراسم یادبود حبیب محبیان حضور داشتند.
 
حبیب محبیان 21 خرداد ماه سال جاری در سن 61 سالگی بر اثر عارضه قلبی در روستای نیاسته کتالم از توابع شهرستان رامسر درگذشت.
 
پیکر مرحوم محبیان در روستای نیاسته تشییع و بخاک سپرده شد.

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 111 تاريخ : يکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت: 21:49

"تیم کوپرا"، "تیم پیک" و "یوری ملنچنکو"، فضانوردان آمریکایی، بریتانیایی و روسی، پس از سپری کردن 186 روز اقامت در ایستگاه فضایی بین المللی روز به زمین بازگشتند.

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 118 تاريخ : يکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت: 13:47

فرادید| خوردن خاک در اغلب کشورهای جهان به عنوان یک اختلال تغذیه‌ای به شمار می‌رود اما در برخی از کشورها به شکل شگفت آوری رایج است. حال سوال اینجا است که چرا برخی دوست دارند یک چیز واقعا "کثیف" را بخورند.
 
به گزارش فرادید به نقل از بی بی سی انگلیسی،
اولین باری که شیلا یک کائولینیت (نوعی کانی رُسی) خورد، هنوز یک کودک بود و در کامرون زندگی می‌کرد. شیلا می‌گوید: «دانش آموز مقطع ابتدایی بودم. عمه‌ام کائولینیت می‌خورد و این خود من بودم که می‌رفتم برای او می‌خریدم.»
 
"خاک خوری" یا جئوفاگی
شیلا امروز دانشجوی یک دانشگاه فرانسوی است. او می‌گوید که هنوز هم افراد زیادی در کامرون به خوردن اینطور مواد عادت دارند. برخی حتی به آن معتاد می‌شوند. پیدا کردن کائولینیت (یا کائولین) هم کار دشواری نیست؛ شما می‌توانید آن را در هر سوپرمارکت کامرونی بیابید. کائولین به طور معمول در فهرست مخدرها قرار نمی‌گیرد، چرا که فقط ترکیبی از خاک و سنگ است.
 
نام علمی خوردن خاک «جئوفاگی» است. جئوفاگی تاریخی طولانی در کشور کامرون دارد. در متون متعلق به دوران استعماری کامرون به وضوح آمده که «به من گفته شده که همه بچه‌ها آن را می‌خورند. حتی کسانی که با این حس گرسنگی آشنایی ندارند.»
 
یک پرس

در اکثر تمام بازارهای آفریقایی می‌توانید خاک ویژه مصرف انسان را تهیه کنید

 
ریشه در ایران، آرژانتین و نامیبیا
حال پرسش این است که ریشه آن به چه زمانی برمی‌گردد؟ سرا یانگ، محقق جئوفاگی دانشگاه کورنل آمریکا بر این باور است که این مسئله تاریخی طولانی در جهان دارد. نزدیک به دو دهه است که پیرامون این رفتار عجیب تحقیق کرده است.
 
وی در پژوهشی جامع 500 مورد تاریخی و معاصر را از سراسر جهان مورد بررسی قرار داد و نتایجش را منتشر کرد. جئوفاگی یا خاک خوری در کشورهایی نظیر آرژانتین، ایران و نامیبیا مشاهده شده است.
 
چند رویه جالب توجه محققان را به خود جلب کرد: اول اینکه به نظر می‌رسد که خاک خوری در مناطق گرمسیری بیشتر مشاهده می‌شود. دومین نکته نیز دو گروه بیشتر جلب این رفتار می‌شوند: کودکان و زنان باردار.
 
درصد پایین خاک خوری در کشورهای دیگر می‌تواند در نتیجه عدم اطلاع رسانی کافی به دلیل وجود تابوهای فرهنگی در این کشورها باشد.
 
یانگ می‌گوید: «چنین هوس‌هایی درست جلوی چشم خودمان رخ می‌دهد.» یانگ از ماجرایی سری صحبت می‌کند که برای یک خواننده معروف اپرا در نیویورک رخ داده: این خواننده در دوران بارداری ویار خاک خوری داشته است.
یک پرس
اگر از چیزی خوشمان آمد قرار نیست حتما برای سلامتی‌مان مفید باشد!
 
علاقه شخصی یانگ به خاک خوری زمانی شدت گرفت که او در مناطق روستایی تانزانیا مشغول جمع‌آوری اطلاعات بود. یانگ پیرامون کم‌خونی فقر آهن در زنان باردار با زنان مصاحبه می‌کرد. او می‌گوید: «من در خانه یک زن نشسته بودم و به او گفتم که در زمان بارداری به چه چیزهایی ویار داشتی. آن زن جواب داد که روزی دو بار از دیوار خانه خاک می‌کندم و می‌خوردم.»
 
سرا یانگ از شنیدن پاسخ آن زن متعجب شده بود. او می‌گوید که خاک خوری با تمام آموزه‌های ما مغایرت دارد.
 
نظر پزشکی مدرن
پزشکی مدرن خاک خوری را به عنوان یک آسیب می‌شناسد و آن را در قالب نوعی ویار تلقی می‌کند. این بیماری البته به افرادی که تعمداً مواد خطرناک مانند شیشه را می‌خورند هم نسبت داده شده است.
 
اما این رفتار در کامرون آشکارا وجود داشته و هیچ تابویی هم پیرامون آن مشاهده نمی‌شود. یانگ می‌گوید که در کامرون می‌توان انواع سنگ در انواع طعم و رنگ مثل سنگ فلفلی یا هلی را یافت. ایالت جورجیای آمریکا نیز به داشتن سنگ سفید خود مشهور است. روی بسته بندی این سنگ‌ها نوشته شده «کالای تزئینی: غیرمجاز برای مصرف انسان» اما همه می‌دانند هدف از تولید این محصولات چیست!
 
تجربه خاک خوری من
پس از پرس و جو به من گفته شد که اگر به برخی از سوپرمارکت‌ها در لندن بروم و بگویم که آیا سنگ رُس بارداری دارند یا خیر. در نهایت یک تکه خریدم و آن را مزه مزه کردم. اول حس کردم مزه کره بادام زمینی می‌دهد اما بعد گفتم که بیشتر شبیه گوشت تنوری است. ولی در حقیقت فقط مزه خاک می‌داد.
 
یک پرس
یک پرس خاک لطفا! - آیا خوردن خاک و سنگ می‌تواند کمبود برخی مواد معدنی را جبران کند؟
 

مزه آن که چندان خوب نبود، به همین دلیل ماندم که چرا برخی به آن اعتیاد پیدا می‌کنند! مونیک، یک دانشجوی کامرونی، می‌گوید: «هر کس دلایل خاص خودش را دارد. هوس معمولی که جای خود را دارد اما برای اسهال و معده درد نیز خوب است. رس می‌تواند درد را آرام کند.»
 
جئوفاگی: بیماری یا درمان؟
آیا همین‌طور است؟ اگر چنین باشید می‌توانیم جئوفاگی یا خاک خوری را به جای یک بیماری به عنوان یک دارو حساب کنیم. در حقیقت سه موضوع در این رابطه پیشنهاد شده که حرف‌های مونیک مشمول یکی از این موارد است.
 
تمام خاک‌ها به یک شکل ساخته نشده‌اند. کائولین متعلق به گروهی خاص از رس‌های معدنی است و به نظر می‌رسد که محبوبیت آن از بقیه موارد مشابه خود بسیار بیشتر است.
 
رس به خوبی می‌تواند با مواد دیگر ترکیب شود، بنابراین وقتی که مونیک در مورد آرام کردن معده درد صحبت می‌کند به همین مسئله اشاره دارد. رس می‌تواند با مواد سمی و مضر ترکیب شود و یا مانع آن‌ها شود.
 
سه فرضیه ممکن!
نتایج چندین مطالعه بر روی میمون‌ها و موش‌ها نشان می‌دهد که برخی از جانوران برای مبارزه با سموم موجود در بدنشان ممکن است از موادی جز غذا تغذیه کنند. حتی در طب سنتی نیز از رس برای ترکیب برخی مواد نه چندان دلچسب مانند بلوط استفاده شده است.
 
فرضیه دوم کمی محتمل‌تر است: رس حاوی مواد مغذی است که در غذاهای سنتی وجود ندارد. کم خونی با جئوفاگی در ارتباط است؛ بنابراین مصرف خاک غنی از آهن می‌تواند برای فقر آهن در بدن به کار آید.
 
یک پرس
همچنین گفته می‌شود که جئوفاگی واکنشی به گرسنگی بیش از حد بدن یا کمبود مواد مغذی است. فرضیه سوم البته قابلیت انطباق ندارد چرا که علیرغم جای گرفتن در این پرسش، رفتار خاک خوری را بی‌فایده می‌داند.
 
دو فرضیه اول اما می‌توانند دلیل وجود چنین رفتاری را توضیح دهند. یانگ می‌گوید: «ما پیش‌بینی کردیم که خاک خوری در نواحی گرمسیری بیشتر دیده می‌شود زیرا عوامل بیماری زا یا همان پاتوژن در آنجا بیشتر است. علاوه بر این مسئله، دو گروه کودکان و زنان باردار بیشتر به مواد مغذی اضافی برای مبارزه با عوامل بیماری زا احتیاج دارند، چرا که دستگاه ایمنی بدنشان ضعیف‌تر است.»
 
ویار به فرهنگ وابسته است
همچنین ما دوران بارداری را با ویار می‌شناسیم. جولیا هورمز، دانشیار روانشناسی دانشگاه آلبانی آمریکا می‌گوید: «همه می‌گویند که هنگام بارداری باید به جای دو نفر غذا خورد.» او اما می‌گوید که ویار به فرهنگ بستگی دارد تا به مسائل بیولوژیکی.
 
ویار امری فرهنگ محور است. به عبارت بهتر، در کامرون زنان دوست دارند که خاک رُس بخورند زیرا به این شکل جا افتاده  است اما در زنان باردار آمریکایی معمولا ویار شکلات و بستنی دارند.
 
یک پرس
خاک رس مانند کائولین جزو محبوب‌ترین محصولات خاکی است

 
جئوفاگی در فیل‌ها، نخستین‌ها، گاوها، طوطی‌ها و خفاش‌ها برای تحقق هدفی خاص انجام می‌شود، اما در انسان‌ها کاملا غیرعادی تلقی می‌شود.
 
خاک می‌تواند حامل ویروس و مواد سمی باشد که مصرف آن را خطرناک می‌کند. یانگ می‌گوید که مصرف خاک می‌تواند نوعی اعتیاد تلقی شود. افرادی که به خاک خوری عادت دارند، احتمالا گوشه گیر خواهند شد چرا که نمی‌توانند رفتار عجیبشان را توجیه کنند.
 
پژوهشگران نیز برای اینکه به درستی ماهیت مفید یا مضر بودن جئوفاگی را دریابند لازم است چندین پژوهش جامع انجام دهند که دلایل بیولوژیکی و فرهنگی در آن لحاظ شده باشد.
 
یانگ می‌گوید: «من نمی‌گویم که همه باید روزی سه قاشق خاک بخورند! اما مطمئنم هنوز آنقدر که باید اطلاعات برای ترک این عادت در اختیار نداریم.»
 
منبع: BBC World
ترجمه: وبسایت فرادید

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 110 تاريخ : يکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت: 13:47

احتمال بازگشت مجتبی جباری به ایران وجود دارد.

احتمال بازگشت مجتبی جباری به ایران وجود دارد.

به گزارش خبرآنلاین، قرارداد مجتبی جباری و الاهلی در آستانه فسخ قرار گرفته است. قطری ها همان راهکار اماراتی ها را اتخاذ کرده اند و در سالی که برای رسیدن به جام جهانی با ایران همگروه هستند، می خواهند لیگ خود را بدون حضور بازیکنان ایرانی آغاز کنند تا مبادا حضور لژیونر های ایرانی روی رقابت آنها با تیم کشورمان تاثیری داشته باشد.

قطری ها 3 سال قبل سعی داشتند که با داشتن بازیکنان ایرانی در لیگ شان، تیم ما و کروش را بشناسند اما اینگونه نشد و مقابل تیم ایران در کشور خودشان باختند و شانس صعود را از دست دادند.

از همین بابت آنها اصلا دوست ندارند که این اتفاق بار دیگر تکرار شود. با فسخ قرارداد جباری و الاهلی، احتمال بازگشت او به لیگ ایران وجود دارد. با اینکه هواداران استقلال بار ها هم از خود او و هم از بازشگاه درخواست بازگشت جباری را کرده اند، اما هافبک سابق استقلال گفته که هیچ مذاکره ای با آبی ها نداشته است. از طرفی حضور او در استقلال شاید باعث به وجود آمدن اختلاف بر سر کاپیتانی در تیم هم شود.

چرا که جباری از با تجربه های استقلال است و تیم فصل بعد منصوریان، بر مبنای کاپیتانی رحمتی بسته شده است. پس شاید نزدیک ترین گزینه به جباری در ایران، صبا باشد. مطمئنا علی دایی هم علاقه زیادی دارد که یک بازیساز با تجربه را در تیم خود داشته باشد.

در حالی که این چند روز صحبت هایی مبنی بر حضور مبعلی در تیم دایی وجود داشت، اما به نظر جباری نسبت به مبعلی در اولویت قرار دارد تا در ترکیب فصل بعد صبا قرار گیرد.

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 106 تاريخ : يکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت: 13:47

وحشت ٤٨ ساعته

شلوغ است، آن‌قدر شلوغ که صدا به صدا نمی‌رسد، هرچه هست، خاک است که روی زمین پخش شده و هوا را پُر. آسمان «شهران»، از صبح دیروز، یک روز پس از آن انفجار مهیب که لودرها آمدند و خاک کف خیابان را برداشتند، قهوه‌ای شده است.

حالا کامیون‌ها، لودرها، ماشین‌های اورژانس، آتش‌نشانی و... خیابان کوهسار را قرق کرده‌اند. از ساعت ٤:٣٠ صبح جمعه که شعله‌های آتش، از ساختمان پنج طبقه، بالا رفت و وسط خیابان کوهسار را ٢٠متر کَند، زندگی هم در شهران مختل شد؛ از همان زمان که صدای انفجار در خانه‌ها پیچید: «دخترم گفت مامان فکر می‌کنم هواپیما سقوط کرده»، این را زن میانسالی می‌گوید که از دور ماشین‌های سنگین مشغول خاکریزی را نگاه می‌کند.

آن دیگری ادامه می‌دهد: «صدایش شبیه زلزله بود، فکر کردیم زلزله آمده.»

مرد مغازه‌دار وارد حرف می‌شود: «ما فکر کردیم برج‌هایی که بالای کوهسار درحال ساخت است، آتش گرفته.» آنها، نه فقط اهالی کوهسار و خیابان یکم، حتی ساکنان ٥، ٦ خیابان پایین‌تر از کوهسار هم صدای انفجار مهیب را آن ساعت از صبح شنیده بودند و به خیابان‌ها ریختند. محل تجمع‌شان پارک شهران بود: «نمازم را خوانده بودم و در آشپزخانه مرغ پاک می‌کردم که صدای وحشتناکی شنیدم، شبیه انفجار بود، وحشت کرده بودیم، همه ریختیم در خیابان تا ببینیم چه شده که با شعله‌های مهیب آتش مواجه شدیم.» اینها را زنی که تازه از خرید بازگشته، می‌گوید.

این حکایت ساکنان شهران از ساعت ٤:٣٠ دقیقه صبح جمعه است. حکایتی که   با تجمع هزاران نفر در پارک شهران ادامه پیدا کرد: «به ما گفتند به سمت شرق بروید، آن‌جا خط لوله گاز نیست.» اینها را ماموران آتش‌نشانی که به گفته سخنگوی این سازمان، دو دقیقه بعد از اعلام آتش‌سوزی در محل حاضر شدند، به ساکنان خیابان یکم کوهسار که آن وقت صبح، سراسیمه و با لباس‌های خانگی به خیابان ریخته بودند، گفتند: «اوضاع بدی بود، هرکس به سمتی می‌رفت، ما در آن شرایط شرق و غربمان را نمی‌شناختیم، هرکس به سمتی می‌رفت، آتش آن‌قدر زیاد بود که حس می‌کردیم هر لحظه به سمت ما می‌آید، هرکس درجایی پناه گرفته بود، تمام مسیر تا میدان شهران که پارکی هم آنجاست، پر از آدم‌هایی بود که در کوچه‌ها پناه گرفته بودند.»

این را زن میانسالی که ساکن ساختمان سامان خیابان یکم کوهسار است، می‌گوید. تلفن‌همراهش مدام زنگ می‌خورد، آن طرف خط، کسانی هستند که جویای حال او و خانواده‌اش هستند: «ما لباس خانه تنمان بود، مردها با بیژامه و رکابی بودند، خیلی از زنان حتی نتوانسته بودند مانتو تنشان کنند، مردم گریه می‌کردند، بچه‌ها می‌لرزیدند، آنهایی که سنشان بالا بود، حالشان بد شده بود، چند مریض داشتیم که آب می‌خواستند، حتی آب هم پیدا نمی‌کردیم به آنها بدهیم.»

اینها را با حالت غریبی تعریف می‌کند و ادامه می‌دهد: «صبح جمعه ما مرگ را جلوی چشم‌مان دیدیم، حتی در زمان موشکباران همچنین صحنه‌ای را ندیده بودم، وقتی از خانه می‌آمدیم بیرون، نمی‌دانستیم چه چیزی با خودمان ببریم؛ سندی مدرکی. وقتی خانه‌ها را خالی کردیم، شنیدیم افرادی برای سرقت می‌خواستند وارد خانه‌های خالی شوند اما پلیس برخورد کرده.»

بامداد جمعه، وحشت بر ساکنان خیابان کوهسار، سایه انداخته بود، نیروهای آتش‌نشانی و انتظامی تمام منطقه را پر کرده بودند، دوساعت طول کشید تا آتش خاموش شد و تمام این مدت، ساکنان درخیابان بودند: «هوا روشن بود که آتش خاموش شد، فیلم‌هایش هست.» فیلمی را که با تلفن‌همراه گرفته بود، نشان می‌دهد. کمتر کسی بود که با تلفن‌همراهش، عکس یا فیلمی از حادثه نداشته باشد.

از شعله‌های برافروخته‌ای که تا بالای ساختمان ٥ طبقه با بیش از ٢٠متر ارتفاع، وحشت را به جان همه انداخته بود. هرکس از زاویه‌ای فیلم گرفته بود، یکی از پشت‌بام، آن دیگری از حیاط خانه. همه، دوربین‌هایشان فیلم و عکس داشت، جزو دوربین‌های آتلیه طبقه پنجم ساختمان تجاری کوهسار. دوربین‌هایی که در این آتش سوخت و فیلم و عکس‌های عروسی و تولد و پرسنلی، خیلی‌های دیگر را سوزاند: «همه دوربین‌هایمان سوخته، دوربین‌های مارک ثری، هرکدام ٨، ٩‌میلیون تومان. همه اینها به کنار، کلی فیلم عروسی داشتیم، جواب صاحب این فیلم‌ها را چطوری بدهیم.»

اینها را عکاس آتلیه می‌گوید و دوربین کوچکی را نشان می‌دهد که از تمام وسایل سوخته آتلیه، عکس گرفته: «نزدیک ٤٠، ٥٠‌میلیون تومان فقط پول دوربین‌هایمان است، نمی‌دانیم خسارت را از چه کسی باید بگیریم.»

ساختمان در آتش سوخته، ساختمانی که ١٤واحد دارد. نمای ساختمان سوخته را با پارچه سفیدی پوشانده‌اند. باد که به آن می‌خورد، بالا می‌رود و سوختگی از زیر خودش را نشان می‌دهد، هیچ چیز از آن نمانده. آن پایین دومغازه است، بستنی‌فروشی و ساندویچی. مغازه‌هایی درفاصله چندمتری از محل انفجار.

هر دو در آتش سوختند، دستگاه‌ها از بین رفتند و موادغذایی و بستنی و... همه فاسد شدند. کارگران آن موقع صبح، در مغازه بودند: «انفجار در فاصله چند متری از کارگرای ما رخ داد، اما خداراشکر، آسیبی ندیدند اما تمام وسایل‌مان در آتش سوخت و بستنی‌ها آب شد.» زارع، مالک ساختمان است، اتفاقی که برای ساختمان سه‌ساله‌اش رخ داده، توانش را گرفته، روی صندلی کنار در ورودی ساختمان نشسته: «این‌جا تمام واحدها اداری بود، آن ساعت هم کسانی در واحدها بودند اما با شنیدن صدای انفجار، از ساختمان فرار کردند که آسیبی ندیدند، اما بخش زیادی از ساختمان آتش گرفته.»

برآوردش از خسارت ٥‌میلیارد تومان است: «همه‌اش تقصیر متروست، دوربین‌های ما نشان می‌دهد که زمان انفجار، یک خودروی پراید که درحال تردد از خیابان بود، ناگهان ناپدید می‌شود، اگر انفجار بود که خودرو باید به هوا می‌رفت، نه این‌که کشیده شود پایین. این اتفاق که افتاد، کارگر مترو آمده بود بالای سر گودال و به سر خودش می‌زد و می‌گفت که کارگران دیگر هم داخل گودال هستند.» او می‌گوید: «تردد در این خیابان تا ساعت ٣:٣٠ خیلی زیاد بود، شانس آوردند موقع حادثه، خیابان شلوغ نبود.»

آنها که صبح جمعه سوار خودروها در اتوبان همت بودند، شعله‌های آتش را از آن دور می‌دیدند، شعله‌هایی که از قرمزی به مشکی می‌رفت: «وقتی فهمیدم دفترمان آتش گرفته، از جنت‌آباد تا این‌جا را سه دقیقه‌ای آمدم، سه تا دوربین از خودرو عکس گرفتند. ترسیده بودم.» این را یکی از کارمندان ساختمان ٥ طبقه می‌گوید.

  از زمانی که انفجار رخ داد، آب، برق، گاز و تلفن‌همراه و ثابت شهران قطع شد، همه‌اش با هم. از ظهر جمعه آب وصل شد، تا شب هم برق آمد، حالا ولی خط تلفن ثابت و گاز، همچنان قطع است. تمام سیم‌های مخابرات در اثر انفجار سوخته و کارگران این شرکت، از روز شنبه، اطراف خیابان را برای حفاری می‌کردند.

از جمعه‌شب، دکل سیار تلفن‌همراه به فاصله چند متر از گودال، نصب شد و از آن لحظه، خطوط تلفن‌همراه که از صبح جمعه نه فقط مشترکان شهران که غرب تهران را مختل کرده بود، وصل شد.  اهالی کوچه‌ها و خیابان‌های اطراف حادثه، دو روز است که اجاق گازشان را روشن نکرده‌اند: «همه‌اش فست‌فود می‌خوریم، چاره‌ای نداریم.»

این را زن جوانی مقابل خانه‌شان می‌گوید: «از دیروز مرتب آب معدنی می‌خریم، غذا هم نمی‌توانیم بپزیم، جمعه کولر را نمی‌توانستیم روشن کنیم، گازمان قطع است، آب امروز وصل شد، اما هنوز آب گرم نداریم، سروصدا هم تمامی ندارد، کلا زندگیمان به هم ریخته.» این زن جوان حرف‌های دیگری می‌زند: «از چند روز پیش درهمین خیابان بوی گاز می‌آمد، شنیدم که با شرکت گاز هم تماس گرفته بودند اما کسی نیامده بود برای بررسی.»

خیابان یکم کوهسار، پر از لودر است، لودری که آسفالت‌ها را ساییده و خاک جمع می‌کند تا گودال ٢٠متری را پرکند: «از صبح آمده‌اند این‌جا، آسفالت را کندند، خاک از این‌جا جمع می‌کنند و می‌برند، می‌ریزند داخل گودال.» اینها را می‌گوید و می‌رود سمت خانه. کامیون‌های خاک هم از صبح همان جا هستند، هرچه می‌ریزند، گودال پر نمی‌شود. 

ظهر دیروز، خیلی‌ها اطراف گودال بودند، از مسئولان مترو و شرکت گاز گرفته تا آتش‌نشانی و نیروهای مدیریت بحران شهر تهران. در یک طرف کارگران مشغول پرکردن گودال بودند، از طرف دیگر، کارگرانی که زمین را حفر می‌کردند تا مشکل مخابرات حل شود. مردم هم کار و زندگیشان را رها کرده بودند و روند بازسازی گودال را تماشا می‌کردند، گروهی کیسه به دست، کنار جدول و لب مغازه‌ها نشسته و از تجربه تلخ صبح جمعه‌شان برای هم می‌گویند، عده‌ای نزدیک نوارهای سفید و زرد آتش‌نشانی، ایستاده‌اند و حرکت لودرها روی گودال را نگاه می‌کنند. کوهسار، شلوغ است، آن‌قدر شلوغ که به این زودی‌ها، زندگی روال طبیعی‌اش را پیدا نمی‌کند.

مترو یا شرکت گاز؛ کدام مقصر است؟
علت انفجار مهیب شهران، همچنان در ابهام است، گروهی تقصیر را به گردن مترو و حفاری‌های آن می‌اندازند و گروهی شرکت گاز را مقصر می‌داند. به‌طوری‌که عیسی فرهادی فرماندار تهران تأکید می‌کند که: «در هنگام حفاری کارگران در پروژه خط ٦ مترو، تجهیزات حفاری با لوله گاز برخورد می‌کند و سبب انفجار در محدوده شهران شده.» از آن طرف معاون عمرانی شرکت مترو تأکید می‌کند که فاصله حفاری‌ها تا لوله گاز، ٢٠متر است و دوماه پیش حفاری‌های مترو از این منطقه تمام شده است. جعفر تشکری‌هاشمی، معاون حمل‌ونقل و ترافیک شهرداری تهران هم اینها را تأیید می‌کند. درپی این اظهارات، محمدباقر قالیباف، شهردار تهران هم در پست اینستاگرامی خود خواسته که این موضوع سیاسی نشود اما اشاره‌ای نکرده که چه کسانی به دنبال بهره‌برداری سیاسی از این ماجرا هستند.

حالا سرپرست دادسرای جنایی هم به پرونده ورود پیدا کرده است. او در آخرین صحبت‌ها، تأکید کرده که هنوز علت حادثه مشخص نیست: «برخی می‌گویند علت وقوع حادثه نشست زمین به دلیل فعالیت کارگاه مترو بوده، هنوز اثبات نشده است.»

یک کارگر همچنان ناپدید است
اهالی شهران از مرگ تعدادی کارگر خبردار شده‌اند، یکی می‌گوید دونفر، آن یکی آمارش به هشت نفر هم می‌رسد مسئولان می‌گویند، دو کارگر قربانی این حادثه هستند، یکی از آنها راننده بیل مکانیکی است که مرگش محرز شده و دیگری کارگر متروست که هنوز هیچ اثری از او به دست نیامده است. سرپرست دادسرای امور جنایی تهران می‌گوید: «برای پیدا کردن این کارگر، از دستگاه‌های زنده‌یاب هم استفاده شد، اما هیچ خبری از او نیست، اگر این کارگر جانش را از دست داده، باید جسدش در کانال‌های مترو پیدا شود اما جسد او در گودال نیست.»

  از آن طرف، عیسی فرهادی، فرماندار تهران هم خبر از ادامه جست‌وجو برای پیدا کردن مفقود حادثه می‌دهد. او خبرهای دیگری برای اهالی شهران دارد: « تا پایان هفته، تلفن‌های ثابت آنها وصل می‌شود.»

عمرانی شرکت مترو تهران در گفت‌وگو با «شهروند»: فاصله حفاری مترو با لوله گاز، ٢٢ متر بود

مهدی پورهاشمی، معاون عمرانی شرکت مترو تهران دیروز، درست بالای گودال ایستاده بود و روند پرشدن حفره ٢٠متری را نگاه می‌کرد.  او در گفت‌وگو با «شهروند» تأکید می‌کند که حادثه درپی نشت گاز رخ داده، حفاری مترو نقشی در وقوع حادثه نداشت.

  گفته می‌شود مترو در وقوع این حادثه مقصر بوده، بررسی‌های شما چه چیز را نشان می‌دهد؟
ما از دیروز این‌جا هستیم، انفجاری که رخ داد، منجر به ایجاد گودالی با  عمق ١٧متر و ابعاد ١٦متر در ٢٠ تا ٢٥متر شد.  یعنی مساحتی نزدیک به ٧‌هزار مترمکعب. حالا هم مشغول پرکردن این گودال هستیم. موضوع این است که خط مترو، ٢٢متر از سطح خیابان پایین‌تر است، یعنی سقف ما از سقف خیابان ٢٢متر فاصله دارد، ما برای ساخت خط مترو، دوماه پیش از این منطقه عبور کرده بودیم و حفاری‌های فوقانی تونل تمام شده بود. از آن طرف، عمق لوله‌های آب و برق و تأسیسات دومتر است، یعنی ما با این لوله‌ها ٢٠متر فاصله داریم و در این فاصله خاک وجود دارد.  بررسی‌های ما نشان می‌دهد که در این منطقه هیچ نشست زمینی وجود نداشت. پیش‌بینی ما حادثه در اثر انفجار گاز است. 

 یعنی حفاری مترو ارتباطی به این حادثه نداشت؟
خیر، آنچه مشاهدات ما نشان می‌دهد، این است که این‌جا دو رشته لوله گاز ٦ و ٨ اینجی داشت، لوله ٦ اینچی دوساعت در آتش سوخت اما فقط کمی دفرمه شد، اما لوله ٨ اینچی از میان رفت، تصور ما این است که این حادثه در اثر نشت گاز از لوله ٨ اینچی رخ داده، البته اهالی هم می‌گویند از چند روز قبل این‌جا نشت گاز داشته و بوی گاز می‌آمده، ظاهرا به شرکت گاز هم اعلام کرده بودند. تصور ما این است که درپی نشت گاز، گاز در این محل جمع شده و بر اثر یک جرقه، انفجار رخ داده است. این انفجار هم ساختمان نزدیک به محل را آتش زده و هم باعث ضربه افقی و قائم به زمین شد که سبب شد تا بخش کوچکی از مترو هم خراب شود.

 همین اتفاقی که منجر به ریزش آوار بر سر بیل مکانیکی و راننده‌اش شد؟
بله، متاسفانه درهمان محل یک دستگاه بیل مکانیکی درحال حرکت بود که زیرآوار ماند. راننده هم داخل بیل مکانیکی بود، هنوز از سرنوشتش بی‌خبریم، یک کارگر دیگر هم بوده که هنوز معلوم نیست زیر آوار است یا از محل فرار کرده است.  
 

اقدامی برای خارج کردن این افراد انجام شده است؟
از آن‌جا که لوله آب شکسته و حدود ٢٠٠متر را غرق کرده، آب به داخل تونل رفته، همکاران ما آب را تخلیه کرده‌اند، حالا باید لجن را هم تخلیه کنند تا به بیل مکانیکی برسند. ورودی مترو حدود ٢٠٠، ٣٠٠متر بالاتر است.

کسانی که در محل هستند، به نحوه خاکریزی در گودال انتقاد دارند و معتقدند که این زمین با این روش که فقط خاک ریخته می‌شود، دوباره نشست می‌کند؟
 خیر، ما این خاک را می‌ریزیم و بعد به وسیله دوغ آب، تثبیت می‌شود.  

معاون سخنگوی سازمان آتش‌نشانی در گفت‌وگو با «شهروند»: مرگ یک کارگر محرز شد، نفر دوم همچنان ناپدید است

جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتش‌نشانی هم در محل وقوع حادثه حضور داشت. او ظهر شنبه، از پایان عملیات امدادی این سازمان خبر داد.
 

درحال حاضر منطقه از نظر شما ایمن است؟
بله، این‌جا هیچ مشکلی ندارد، تنها یک ساختمان اداری بود که تخلیه شد، عملیات ما هم در این محل تمام شده و نیروها ظهر شنبه محل را ترک کردند. ما مسئولیت تونل را به عهده داشتیم و شرکت مترو و شهرداری، روی کار را در دست داشتند.
 

در تونل با جسدی مواجه نشدید؟
خیر، آن‌جا چیزی نبود. تاکنون هم مرگ یک نفر تأیید شده اما هنوز جنازه‌ای خارج نشده است. البته یک نفر هم همچنان مفقود است.
 

  1. فیلم‌هایی که از این حادثه گرفته شده، نشان می‌دهد که شعله‌های آتش حداقل ٢ساعت روشن بود. در خاموش کردن آتش اختلالی وجود داشت؟

ما کمتر از دو دقیقه پس از وقوع آتش‌سوزی در محل بودیم، همان ابتدا هم پنج ایستگاه اعزام شدند و نزدیک به ٥٠، ٦٠ نیروی امدادی مشغول به کار بودند، شعله‌ها خیلی بالا رفته بود و تا زمانی که ماموران گاز آمدند و گاز را قطع کردند، آتش روشن بود. ما هم به‌طور دقیق نمی‌دانیم چقدر زمان طول کشید تا آتش خاموش شد.  
 

بررسی‌ها از علت حادثه، سرنخ‌هایی به شما نداده؟
خیر، تا زمانی که عملیات پرکردن گودال تمام نشود و بررسی کارشناسان انجام نشود، نمی‌توان درباره علت دقیق و قطعی حادثه صحبت کرد. 

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 108 تاريخ : يکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت: 10:01

صبح شانزدهم فروردین ۱۳۹۲ را چه‌کسی به‌خاطر می‌آورد؟ هنگامی که ۱۵مرد افغانستانی در رویا‌هایشان پله‌های موفقیت را دوتا یکی بالا می‌رفتند و چرتکه می‌انداختند که هر ماه چقدر پول درمی‌آورند تا برای زن‌ها و بچه‌هایشان بفرستند و همین فکر‌ها بود که جاگیرشدن همگی‌شان در یک سمند را ممکن کرده بود؛ و شاید هم اجبار. راننده جوان خودرو سمند دست‌کمی از مهاجران نداشت. حساب و کتاب او فرق داشت.

 او، هم به سود جابه‌جایی ۱۵مهاجر از «ایرانشهر» به «ریگان» فکر می‌کرد و هم به این‌که هرچه زود‌تر مسافرانش را به‌دست «قاچاق‌بَر» بعدی برساند و امشب را به‌خیر بگذراند تا سفارش بعدی؛ اما به‌خیر نگذشت.

عقربه‌های ساعت حوالی٥:٣٠ صبح را نشان می‌دادند که در شهرستان ریگان- استان کرمان- خودرو سمند با یک خودرو تویوتای حامل سوخت قاچاق برخورد کرد و تمام مسافران در رویایشان سوختند. دو مرد سوار بر خودرو حامل سوخت قاچاق هم جان سالم به‌در نبردند تا شمار قربانیان به ۱۸تن برسد.

این نخستین‌ یا آخرین‌بار نبود که مهاجران غیرقانونی اسیر حادثه‌ای هولناک می‌شدند، چه این‌که از آن‌روز تاکنون بار‌ها چنین حوادثی در کشور روی داده است. چنان‌که بنا به‌گفته عباس آمیان، مدیرکل پزشکی قانونی استان‌کرمان در‌ سال ۹۴ و فقط در این استان ۱۰۰مهاجر افغانستانی در حوادث‌جاده‌ای مشابه جان باخته‌اند. اتفاقی که فرمانده پلیس‌راه استان‌کرمان درباره تبعات آن هشدار می‌دهد.

سرهنگ یوسف نجفی می‌گوید: خودروهای معروف به «قاچاق‌بَر» دو تخلف مهم مرتکب می‌شوند؛ یکی سوارکردن بیش از ظرفیت مهاجران در این خودرو‌ها و دوم حرکت با سرعت غیرمجاز در جاده‌های کشور. به‌گفته نجفی، «قاچاق‌بَر»‌ها معمولا به فرمان ایست ماموران پلیس‌راه هم توجه نمی‌کنند و با سرعت زیاد عبور می‌کنند. با این توصیف، فرمانده پلیس‌راه استان‌کرمان هشدار می‌دهد درصورتی‌که قوانین مبارزه با قاچاق انسان در کشور بازنگری نشود، این وضع وخیم می‌شود و ناامنی ترافیکی در جاده‌های کشور افزایش می‌یابد. تقاضای مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران و کشورهای اروپایی موجب شده تا ایران به محور ترانزیت مهاجران غیرقانونی تبدیل شود و گروه‌های درهم‌تنیده‌ای از قاچاقچیان از شرق تا غرب کشور وظیفه جابه‌جایی مهاجران را برعهده گیرند. هزینه قاچاق هر مهاجر افغانستانی از مرزهای شرقی تا پایتخت ایران رقمی بین ۲‌میلیون تا ۲‌میلیون و ۸۰۰‌هزار تومان است. پولی که توسط یک نفر دریافت و میان راننده‌ها، راه‌بلد‌ها و... تقسیم‌می‌شود.

یکی از افرادی که در زاهدان به‌عنوان رابط یکی از همین شبکه‌های قاچاق انسان فعالیت می‌کند به «شهروند» می‌گوید: «پلیس ایران در قسمت‌هایی از مرز با افغانستان دیوار ایجاد کرده اما کار ما تعطیل نشده و از مرز سراوان کار می‌کنیم. فقط برای خود افغان‌ها سخت شده و باید بیشتر پیاده‌روی کنند.»

پیشکسوت قاچاق انسان
«رضا» یک قاچاق‌بر حرفه‌ای است. به قول یکی از رفقایش، او حالا پیشکسوت بچه‌های خط کرمان تا یزد است. دیدار حضوری را قبول نمی‌کند اما می‌گوید، تلفنی هر سوالی داشته باشید درخدمتم.

چند ‌سال داری؟ چی شد رفتی سراغ این کار؟
خدا قبول کنه ۳۰‌سال دارم. فوق‌دیپلم برق دارم. از ١٩سالگی توی این کار هستم. خدا روزی هرکسی‌رو یه‌جوری می‌رسونه. ما هم اینجوری زندگی می‌چرخونیم. بالاخره آدم باید به فکر زن و بچه‌اش باشه.

با مدرک فنی‌ات چرا سراغ شغل دیگری نرفتی؟
سراغ هر شغلی که برم فوقش ماهی یک‌میلیون حقوق می‌گیرم. با یک‌میلیون که نمی‌شه زندگی اداره کرد.

چطوری مشتری‌هایت را پیدا می‌کنی؟
ما که خودمون مشتری‌هامون‌رو پیدا نمی‌کنیم. افغان‌ها از لب مرز با «نفر اصلی» قرار و مدار می‌ذارن بعد دیگه راننده‌ها شهر به شهر اینهارو جابه‌جا می‌کنن.

از همین نفر اصلی پول می‌گیرید؟
در هر منطقه‌ای یک نفر هست که بهش می‌گن «ارباب». ما پول‌مون‌رو از ارباب خودمون می‌گیریم. ارباب مواظبِ که افغان‌ها در منطقه خودش براشون مشکلی پیش نیاد و به مقصد برسند.

ماشین‌ات چیه؟ هر بار چند نفر رو سوار می‌کنی؟
پژو ۴۰۵ دارم. معمولا ۱۴نفر سوار می‌کنم. ۴نفر توی جعبه‌عقب. ٦نفر روی صندلی و جا پاهای عقب ٤ نفر هم روی صندلی جلو. ولی رفیق‌هام تا ۱۸نفر هم سوار می‌کنن. بعضی بچه‌ها هم سمند و زانتیا دارن که ظرفیت‌شون فرق داره. ولی بیشتر ما پژو داریم. کمک فنرهای عقب ماشین رو هم تقویت می‌کنیم که عقب‌ماشین نخوابه.

برای این همه آدم اتفاقی نمی‌افته توی ماشین؟
نه شهر به شهر ماشین عوض می‌کنند. مثلا من کرمان مسافر‌هارو تحویل می‌گیرم حدودا ۳۰۰کیلومتر بعد نزدیک پاسگاه مهریز پیاده‌شون می‌کنم. ٢ساعتی پیاده‌روی می‌کنن تا پاسگاه‌رو دور بزنند و با گفتن اسم رمز بعد از پاسگاه، سوار ماشین بعدی می‌شن.

اسم رمز برای چی؟
برای این‌که اشتباهی سوار یه ماشین دیگه نشن و نظم کار حفظ بشه.

تا حالا گیر پلیس نیفتادی؟
نه. ولی خیلی از رفیقام گیر افتادن چندبار. ماشین دونفرشون مصادره شد. ولی بعضیا هم «دودزا» می‌زنند و فرار می‌کنن.

«دودزا» چی هست؟
روغن ترمز و مایع ظرفشویی و... رو از طریق یک منبع توی لوله اگزوز جاسازی می‌کنیم وقتی پلیس میفته دنبال ماشین، دکمه‌رو می‌زنیم، دود زیادی از لوله اگزوز بلند میشه و چند دقیقه هوا آلوده میشه. اینطوری از دست پلیس در می‌ریم.

چند سرویس در ماه داری و چقدر درآمد؟
ماه‌ها با هم فرق دارند. پارسال اوضاع خوب بود. انگار تمام افغان‌ها می‌خواستند برن اروپا. هجوم آورده بودن. فرصت سر خاراندن نداشتم. ماهی ۲۵سرویس هم به من می‌رسید. من از کرمان تا یزد نفری ۴۰‌هزار تومن کرایه می‌گیرم.

گروگانگیری از مهاجران
مهاجران افغانستانی وقتی لب مرز با قاچاقچی اصلی قرار و مدار می‌گذارند، خیالشان راحت است که اگر در مسیر با پلیس ایران برخورد نکنند و دستگیر نشوند، به شهر موردنظرشان می‌رسند و قاچاقچی‌های حرفه‌ای سرشان را کلاه نمی‌گذارند. اما در این میان به جز قاچاق‌بر‌ها گروه دیگری هم وجود دارد که آنها هم پول کلان به جیب می‌زنند اما به روش خودشان. روشی که عجیب‌تر از روش «قاچاق‌بر»‌هاست. آنها معمولا در نقاطی که مهاجران افغانستانی مجبور هستند برای دور زدن ایست‌بازرسی پلیس پیاده طی کنند؛ کمین می‌کنند و با ربودن مهاجران از خانواده‌هایشان تقاضای پول می‌کنند. سعید یکی از کسانی است که در کار گروگانگیری مهاجران بوده و حالا به گفته خودش چندماه است که این کار را‌‌ رها کرده. این جوان ۲۲ساله متولد یکی از شهرهای جنوبی استان کرمان است.

سعید درباره روش کار گروگانگیر‌ها می‌گوید: «افغان‌ها همیشه قبل از هر پاسگاهی از ماشین پیاده‌می‌شن و پیاده پاسگاه‌رو دور می‌زنن. ما کمین می‌زدیم و محاصره‌شون می‌کردیم. بعضی‌وقت‌ها فرمان ایست می‌دادیم، خیال می‌کردند پلیس هستیم. می‌بردیمشون به خونه یکی از بچه‌ها. با خانواده‌هاشون تماس می‌گرفتیم و قیمت می‌دادیم.» سعید می‌گوید، معمولا برای هر گروگان رقم‌هایی بین ۲ تا ۶‌میلیون‌تومان طلب می‌کرده‌اند که در اکثر موارد پول را می‌گرفتند و مهاجران را به کسی که از قبل در مرز ایران طرف‌حساب مهاجران بوده، تحویل می‌دادند. سعید حالا بی‌خیال گروگانگیری مهاجران شده، می‌گوید: «درآمدش خوب بود ولی به ترس و لرزش نمی‌ارزید. مادرم التماس کرد، منم قبول کردم. الان می‌رم قاچاق‌بری.» او در برابر سوال‌های دیگر ترجیح می‌دهد سکوت کند و بیش از این به‌قول خودش «اطلاعات را لو» ندهد.

انگیزه‌ای فراتر از درآمد
اشتیاق جوان‌های برخی از شهرهای جنوبی و شرقی کشور به ورود به قاچاق‌انسان نگران‌کننده است. مسعود مشایخی از اهالی یکی از شهرستان‌های جنوبی استان کرمان است. او دانشجوی کار‌شناسی‌ارشد جامعه‌شناسی است و برای پایان‌نامه‌اش موضوع قاچاق مهاجران افغانستانی را بررسی کرده. به‌گفته او میل عجیبی در جوانان شهرهای جنوبی وجود دارد تا بروند سراغ قاچاق‌بری. حتی در میان آدم‌های تحصیلکرده هم این میل وجود دارد:   «همیشه فقر باعث نشده که جوان‌های این شهر‌ها بروند سراغ این کار. بعضی‌ها برای سود بیشتر می‌روند. بعضی‌ها هم برای هیجانش. قاچاق انسان در خیلی از خانواده‌ها عمل ضدارزشی به‌حساب نمی‌آید و دسته‌جمعی در این کار هستند. آنها به این کار به چشم یک شغل نگاه می‌کنند.» مشایخی می‌گوید، اگر نهادهای رسمی و فرهنگی فکری نکنند، شغل «قاچاق انسان» نه‌تنها متوقف نمی‌شود بلکه روزبه‌روز رونق بیشتری می‌گیرد. به‌گفته او وقتی تقاضا هست، عرضه هم رونق می‌گیرد.

 مهاجر تازه از راه رسیده
امیر جوان ۲۲ ساله افغانستانی یکی از متقاضیان است. پلیس ایران ٤ ماه پیش او را دستگیر کرد و به افغانستان فرستاد. اما حالا نزدیک دو هفته است که قاچاقی و همراه پدرش به ایران بازگشته. خانواده ۱۰نفره امیر ۳۵‌سال است که ساکن شیراز هستند. او ٤ برادر و ٣ خواهر دارد. امیر متولد ایران است اما شناسنامه و کارت اقامت ندارد و به همین دلیل فقط تا کلاس‌سوم دبستان درس خوانده و بعد از تحصیل محروم مانده است. امیر برای این‌که بتواند دوباره به ایران برگردد ۲‌میلیون تومان هزینه‌کرده. ۵ روز در افغانستان پیاده‌روی کرده تا به مرز رسیده، از آن‌جا به سراوان و سپس تا شیراز را با قاچاق‌بر‌ها آمده. او برای این‌که خودش را به شیراز برساند، کمی بیشتر پول داده و با یک قاچاق‌بر اختصاصی تا شیراز آمده است. به‌گفته او مهاجران افغانستانی بیشتر شهرهای یزد، رفسنجان، سیرجان، شیراز و تهران را برای اقامت انتخاب می‌کنند. زیرا شرایط کار در این شهر‌ها بیشتر فراهم است. کارهای کشاورزی، ساختمانی و صنعتی. امیر می‌گوید در این شهر‌ها دستمزد بهتری هم به افغانستانی‌ها پرداخت می‌شود: «در بعضی شهر‌ها روزی ۲۰تا ۲۵‌هزار تومان دستمزد می‌دهند که خیلی کم است. ولی در شهرهایی که کار هست، دستمزد تا روزی ۱۰۰‌هزار تومان هم می‌رسد.»

البته افغانستانی‌هایی هم هستند که رویاهای بزرگتر دارند و به کمتر از اروپا نمی‌اندیشند. اینچنین است که به قول امیر، بسیاری از جوان‌های تحصیلکرده هموطنش قصد مهاجرت به ترکیه و آلمان را داشته و راهی دشوار‌تر را در پیش‌رو دارند. اما امیر برای زندگی به هیچ‌کجا به‌جز ایران نمی‌اندیشد: «ما همین‌جا به دنیا آمدیم. همین جا بزرگ شدیم. پدر ما همین‌جا سال‌ها کار کرده. کجا برویم؟ افغانستان که محل کشتار است. آن‌جا کسی منتظر ما نیست.»

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 111 تاريخ : يکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت: 10:01

ملی پوش تیم ملی دو و میدانی کشورمان نامه ای خطاب به رئیس فدراسیونش منتشر کرد.
 
سپیده توکلی ملی پوش تیم دو و میدانی کشورمان در نامه ای به رئیس فدراسیون دو و میدانی گلایه های خود را مطرح کرد. او در این نامه که در صفحه شخصی اش در اینستاگرام منتشر کرد نوشت:
 
سلام آقای کیهانی.
 
دلم میخواهد چند کلامی با شما و مردم درد و دل کنم.
 
یادتان هست چند وقت پیش در جلسه ای از من پرسیدید که آیا می توانم سهمیه بگیرم و من هم گفتم با توجه به ورودی ها سخت است احتمالا نمی توانم؟! 
 
یادتان هست صادقانه گفتم نه؟
 
دلم میخواست روی  آنانی که واقعا شانس دارند سرمایه گذاری شود، تا برای کشورم افتخار بیافرینند و تیم کشورم در المپیک با تمام توان حاضر شود.
 
اما حالا که خوب فکر می کنم باخودم می گویم همیشه هم صداقت خوب نیست، فرق من با هم نوعانم در تیم ملی چیست؟ با آنهایی که خودشان هم می دانند سهمیه المپیک برایشان رویایی بیش نیست.
 
در دوره ای که کمتر کسی حمایتمان میکند، و خودمان باید با پول تو جیبی مان برای خودمان پیشرفت و ترقی را جستجو کنیم، انتظاراتم از شما که تصمیم گیرنده ی اصلی هستید غیر معقولانه نیست واقعا.
 
من یک دختر ایرانی ام، سالها برای ایران دویده ام، پرتاب کرده ام، و بالاتر از همه پریده ام،دلم برای پرچم و کشورم می تپد، من هم حق دارم بعد از سالها رنج تمرین و پوشیدن پیراهن عزیز تیم ملی کشورم، شرایط تمرینی خوب،حمايت روحی و امکانات سخت افزاری معقول را بخواهم.
 
شاید خودتان هم می دانید  که شانس کسب سهمیه برای همه ی ما در بخش بانوان در یک سطح است!
 
پس چرا باید دیگران در مسابقات مختلف شرکت کنند و بهترین امکانات در حد توان فدراسیون در اختیارشان باشد و من در خانه باشم و با اندکی امکانات تمرین کنم و دلم هم شکسته باشد؟!

 

چرا در مسابقات جایزه بزرگ،رشته ی من جزو مسابقه نبود؟! ما که در این ماده استعدادهای خوبی داریم.
 
چرا؟! واقعا چرا؟!
 
حالا اما یادم باشد دیگر صادق نباشم، گاهی دروغ بگویم و گاهی خودم را بیشتر از آنی که هستم نشان بدهم!
 
شاید بشود آنچه باید بشود.

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 104 تاريخ : يکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت: 10:01

گروه تروریستی داعش بار دیگر تصاویر هولناکی را منتشر کرده است که در آن‌ها فردی که ادعا می‌شود سارق است پس از بریده‌شدن دست و پایش تحت مداوا قرار می‌گیرد.

به گزارش دیلی میل، صحنه مجازات ابتدا با خطابه یک تروریست در خصوص جرم متهم  در میان جماعتی که با فریاد خواستار مجازات او هستند و تعدادی از آن‌ها کلاشنیکف «آکا-47» در دست دارند آغاز می‌شود.


قطع دست و پای یک مرد متهم به سرقت بوسیله داعش+ تصاویر +16

قطع دست و پای یک مرد متهم به سرقت بوسیله داعش+ تصاویر +16

سپس دست راست و پای چپ متهم که با چشمان بسته روی یک صندلی پلاستیکی نشسته است، بریده می‌شود. پس از اجرای حکم مجازات، دو نفر که دستکش‌های سفید به دست دارند زخم‌های این مرد را باندپیچی می‌کنند. او سپس با همان چشمان بسته روی یک تخت در انظار عمومی دراز می‌کشد تا دیگران با دیدنش درس عبرت بگیرند.


قطع دست و پای یک مرد متهم به سرقت بوسیله داعش+ تصاویر +16

قطع دست و پای یک مرد متهم به سرقت بوسیله داعش+ تصاویر +16

قطع دست و پای یک مرد متهم به سرقت بوسیله داعش+ تصاویر +16

یک روز پیش از این اقدام نیز گروه تروریستی داعش تصاویر هولناک سنگسار 4 مرد را که متهم به  انجام عمل زنا بودند منتشر کرد.

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 113 تاريخ : شنبه 29 خرداد 1395 ساعت: 23:21

یکی از روان شناسان کودک استدلال می‌کند که برای ازبین‌بردن رفتارهای مشکل‌دار در بچه‌ها تنبیه درواقع وقت تلف‌کردن است. این روش را به‌جای تنبیه امتحان کنید.

یکی از روان شناسان کودک استدلال می‌کند که برای ازبین‌بردن رفتارهای مشکل‌دار در بچه‌ها تنبیه درواقع وقت تلف‌کردن است. این روش را به‌جای تنبیه امتحان کنید.
 
فرض کنید که یک کودک مشکل‌دار دارید. اگر نوپاست، ممکن است خواهر یا برادر خود را بزند یا زمانی که صبح اول وقت برای رسیدن به جلسۀ کاری عجله دارید، کفش‌هایش را نمی‌پوشد. اگر نوجوان است، احتمالاً در جروبحث‌های فراوانی که با هم دارید، باحرف های زشت و رکیک شما را گلوله‌باران می‌کند. خب، پاسخ این است که تنبیهشان کنید؛ درست است؟
 
آلن کزدین، رئیس مرکز تربیت فرزندان در دانشگاه ییل، نظر متفاوتی دارد. تنبیه ممکن است سبب شود که شما احساس بهتری داشته باشید؛ اما رفتار بچه را تغییر نمی‌دهد. به‌جای تنبیه، آلن طرف‌دار شگردی اصلاحی است که در آن والدین، تا زمانی که رفتار منفی نهایتاً محو شود، رفتاری را که از بچه می‌خواهند، به‌طور مثبت تقویت می‌کنند.
 
در حالی که مشغول تهیۀ مجموعۀ اخیر گزارش‌هایم دربارۀ کودک‌آزاری بودم، به این تشخیص رسیدم که والدین تقریباً سه دسته هستند. تعداد کمی از والدین ظاهراً به‌طرزی شهودی آنچه باید را به‌نحو مطلوب و کاملی انجام می‌دهند. منظورم مادران و پدرانی است که جدول برنامۀ روزانۀ منظمی دارند و بسته‌های میان‌وعده حاوی هویج‌های کوچک ارکانیگ را همیشه دم‌دست آماده دارند. گروه کوچک‌تری از والدین نیز هستند که به‌شکل وحشتناکی با فرزندانشان بدرفتاری می‌کنند و آنان را آزار می‌دهند. اما به‌طور کلی بزرگ‌ترین گروه، والدینی هستند که در این میانه قرار دارند. از بدرفتاری فاصله دارند؛ اما والدین ایدئالی نیز نیستند. گرفتار و مشغول‌اند و همواره زیر فشار عصبی؛ بنابراین یک روز بسیار آسان‌گیر و روز دیگر بسیار سخت‌گیرند. در ارتباط با روان شناسی کودک یا از دانش لازم بی بهره‌اند یا دانشی که در اختیار دارند، قدیمی و منسوخ است؛ بنابراین خود را به آب‌وآتش می‌زنند تا بفهمند چه باید بکنند.  
 
والدین در این گروه میانه ممکن است به کزدین و مساعدت‌هایش در زمینه تربیت فرزند مراجعه کنند. با کزدین دربارۀ این روش غیر معمولش صحبت کرده‌ام. در زیر متن ویراستۀ گفت‌وگوی من با او را می‌خوانید.

مردم ایده‌های خود را دربارۀ بچه‌داری و تربیت فرزندان از کجا می‌آورند؟ چه چیزی تعیین می‌کند که کسانی که بچه دارند، چه نوع پدر و مادری خواهند بود؟
اینکه هر فرد چه جور پدر یا مادری برای فرزندش باشد، تنها از طریق والدین خودش تعیین یا دیکته نمی‌شود؛ مثلاً اکثر کودکانی که موردآزار قرار می‌گیرند، برای فرزندانشان پدر و مادری آزاردهنده نخواهند بود. ازسوی‌دیگر باید گفت برخی مسائل از دو راه منتقل می‌شود؛ یکی از آن‌ها سرمشق قراردادن است. سرمشق و الگوبودن تأثیر بسیاری بر فرد دارد؛ اما والدین اغلب به‌طرزی سازنده و راهبردی از آن استفاده نمی‌کنند. اموری که والدین الگو و نمونه‌ای از آن خواهند بود، بیشترِ مواقع بر چگونگی رفتار کودکان، هم در مقام کودک و هم در مقام بزرگ‌سال، تأثیر می‌گذارد. برای نمونه شیوه‌ای که والدین برای اِعمال انضباط بر فرزندانشان از آن استفاده می‌کنند، همانی خواهد شد که کودکان، هم‌بازی‌ها و همسالان خود را از آن طریق منضبط می‌سازند. والدینی که طعنه و کنایه می‌زنند، کودکی خواهند داشت که برای همسالانش فردی طعنه‌زن با گفتاری کنایه‌آمیز خواهد بود. هر چه یک کودک از طرف پدر و مادرش بیشتر موردضرب‌وشتم قرار گیرد، همسالان خود را نیز بیشتر خواهد زد.
 
مسئلۀ دیگر این است که مغز ما به‌شکلی ساختار یافته است که در میان موضوعات مختلف، موضوعات منفی را از محیط بیرون بکشد. از دیدگاه نظریۀ تکامل، اینطور فهمیده می‌شود که مغز ما به‌شکلی انتخابی عمل می‌کند. فرض کنید همراه یا همسر یا فرزندی دارید. اگر او ده کار خوب انجام دهد، تمام حواس شما به آن یازدهمین کاری خواهد بود که شما دوست ندارید و او انجام می‌دهد.
 
اکنون در میان انتخاب‌های متنوع موجود شروع به جست‌وجو خواهید کرد. آنچه در مخزن [یادگرفته‌ها] دارید، احتمالاً چیزی است که از والدین خود و نیز دیگر اطرافیان و بستگان خود گرفته‌اید.
 
این چیزی است که توسط شخصیت فرد نیز دیکته می‌شود. برای مثال، شخصیت فرد ممکن است اندکی بی‌محابا و بی‌پروا باشد. برخی ممکن است بیشتر برون‌گرا و برخی بیشتر درون‌گرا باشند و تمام این‌ها نیزعادی است.
 
تنبیه راه خلاصی از شرّ رفتار منفی کودک نیست.
 
چیزی که «خُلق‌وخو» نامیده می‌شود، گرایش و وضعیتی فیزیولوژیک است که از لحظۀ تولدآشکارا قابل‌تشخیص است. برای مثال، کودکان کم‌سن که خلق‌وخویی منعطف و سازش‌پذیر دارند، اگر به‌محض گرسنگی به آن‌ها غذا داده نشود، چندان برایشان سخت نخواهد بود. اگر مادرشان آن‌ها را به‌دست افراد ناآشنا بدهد تا برای مدتی کودک را نگه دارند، شروع به گریه و بغض نمی‌کنند. این‌ها صرفاً تفاوت‌هایی کاملاً عادی در انسان‌هاست. بنابراین همین خلق‌وخوست که میزان تاب‌آوردن والدین مقابل واکنش فرزند را تعیین می‌کند.
 
یا بیایید فرض کنیم که شما یکی از مادرانی هستید که افسردگی پس از زایمان دارید. اگر این مشکل برای مدت زیادی طول بکشد، واقعاً شیوۀ بزرگ‌کردن فرزندتان تغییر می‌کند. در چنین وضعیتی شما همدلی و مهربانی کمتری دارید.
 
بنابراین تمام این‌ها می‌تواند واکنش‌پذیری را کاهش یا افزایش دهد: پدر ومادرتان، شخصیت خودتان که با خلق‌وخو آغاز می‌شود، تأثیر همسالان، والدین دیگران و آنچه در این آخر گفتیم، یعنی فشار عصبی.
 
واقعاً درمانده‌اید. داد می‌زنید. سعی می‌کنید دلیل بیاورید. فکر می‌کنید والدین بی‌نظیری هستید. گمان می‌کنید که بهترین پدر و مادرِ جهان هستید. می‌نشینید و می‌گویید که «نه؛ ما خواهرت را نمی‌زنیم. او تنها خواهری است که داری و اگر او را بزنی و زخمی کنی، مدت زیادی زنده نخواهد ماند.» همیشه خوب است که با بچۀ خود چنین کاری کنید. دلیل بیاورید؛ برای اینکه شیوۀ تفکر و نحوۀ حل مسئله‌شان را تغییر می‌دهد و بهرۀ هوشی‌ آنان را می‌افزاید. اما رفتارشان را تغییر نمی‌دهد.
 
بنابراین خوب است که چنین کنید؛ اما ظاهراً رفتار را تغییر نمی‌دهد. هنگامی هم که این روش بی‌نتیجه می‌ماند... البته می‌دانستیم که این روش فایده‌ای ندارد؛ چراکه والدین این عبارت بی‌نظیر را به کار می‌برند که متأسفانه «هزار بار به تو گفتم». آنچه مطالعات و پژوهش‌ها نشان می‌دهند، این است که یک دستور یا توصیه رفتار انسان را چندان تغییر نمی‌دهد.  
 
این به چه معنی است؟
به‌عنوان‌مثال احتمالاً هیچ فرد سیگاری‌ای روی کرۀ زمین نیست که بگوید، «چی؟! سیگارکشیدن برای من بد است؟ چرا به من نگفته بودی؟» گفتن می‌تواند کمک کند؛ اما رفتار را چندان تغییر نمی‌دهد.  
 
والدین ممکن است شروع به استدلال کنند؛ اما حتی اگر نیت خوبی داشته باشند، احتمال دارد که کمی زیاده‌روی کنند: مثل دادزدن، برخورد و تماس فیزیکی، بچه را محکم به این‌طرف و آن‌طرف‌کشیدن. راهی که از طریق آن از شر رفتار منفی کودک خلاص شوید، تنبیه نیست؛ حتی تنبیهی عالی، تنبیهی بسیار خفیف و ملایم و سبُک، مثل اینکه کودک برای مدتی در اتاق تنها باشد یا بحث جدی با کودک، هیچ‌کدام مؤثر نیست.  
 
خب، به‌طور خلاصه توضیح دهید که چگونه باید رفتار را بدون تنبیه تغییر داد؟
آنچه مورد نظر است، حیطه‌ای از پژوهش است که «تحلیل رفتار کاربردی» نامیده می‌شود. در این حیطه برای تغییر رفتار بر سه چیز تمرکز می‌شود: آنچه قبل از رفتار رخ می‌دهد، اینکه چگونه رفتار را شکل می‌دهید و نهایتاً آنچه شما در پایان انجام می‌دهید.  
 
اتفاقات بسیاری قبل از رفتار رخ می‌دهند و اگر شما به‌نحوی راهبردی از آن‌ها استفاده کنید، می‌توانید کاری کنید که کودک مطیع شود و در خواست شما را قبول کند. بیایید اینگونه در نظر بگیریم که کودک همیشه می‌گوید «نه». این مشکلِ خاصی نیست. به‌راحتی می‌توان آن را تغییر داد؛ اما والدین از تغییر آن عاجزند و معمولاً در این موقعیت‌ها می‌گویند: «بهتر است کاری را که گفتم بکنی؛ برای اینکه من می‌گویم چه کار بکنی» یا «باید برویم» یا «بهتر است همین الان این کار را بکنی؛ اگرنه مجبورت می‌کنم». این چیزی است که معمولاً پدر و مادرها می‌گویند.
 
خب چه چیزی قبل از رفتار رخ می‌دهد؟
 
یکی درخواست ملایم و دیگری انتخاب است. به‌عنوان‌مثال، «سالی، خودت را بپوشان» لحنی ملایم و مهربانانه دارد. لحن صحبت است که تعیین می‌کند که آیا درخواست شما اجابت خواهد شد یا نه. «سارا، یا کت سبزت یا ژاکت قرمزت را بپوش. می‌خواهیم بیرون برویم.» انتخاب در میان انسان‌ها احتمال قبول و پذیرش درخواست را افزایش می‌دهد. ماهیت انتخاب مهم نیست. آنچه مهم است، نمود و جلوۀ ظاهری انتخاب است. داشتن انتخابِ واقعی مسئله نیست، انسان‌ها احساس شدیدی نسبت به آن ندارند؛ اما این احساس که گزینه‌هایی برای انتخاب در میان هست، مهم است.  
 
به‌این‌ترتیب این چیزی است که قبل از رفتار قرار می‌گیرد.
 
اکنون به خودِ رفتار بپردازیم. وقتی پذیرش را دریافت کردید، اگر آنچه انجام شده، همان رفتاری است که شما می‌خواهید، به‌گرمی قدردانی می‌کنید. باید دقیقاً چیزی را که پسندیده‌اید، به زبان بیاورید.
 
در مرکز تربیت فرزندان در دانشگاه ییل، به حل مشکلات دو نوع بچه می‌پردازیم: یک دسته آن‌هایی هستند که پرخاشگرند و مشکلات روان‌پزشکی جدی دارند؛ دستۀ دیگر کسانی اند که برای انواع مسائل عادی مراجعه می‌کنند که والدین در آن زمینه به کمک نیاز دارند. تعدادی از بچه‌هایی که اینجا می‌آیند، بدخلقیِ بسیار شدیدی دارند؛ مثلاً چهل‌وپنج دقیقه روی زمین می‌نشینند، والدین خود را می‌زنند، وسایل را خرد می‌کنند و خرابی به بار می‌آورند. پدر و مادر نیز می‌خواهند این بدخلقی را تغییر دهند. آن‌ها بچه را به‌خاطر همین بدخلقی تنبیه کرده‌اند؛ البته این تنبیه وضعیت را بدتر خواهد کرد. والدین می‌گویند: «آیا می‌توانید دربارۀ این بدخلقیِ بچه کاری کنید؟»  
 
از پدر یا مادر می‌پرسم: «آیا بچه تابه‌حال اخلاقِ خوش داشته است؟» معمولاً می‌گویند: «نه؛ به همین دلیل هم آمده‌ام اینجا.» در این صورت می‌گوییم که ما به‌همراه شما «بازی بدخلقی» را انجام می‌دهیم و با هم آن را اجرا می‌کنیم. سعی می‌کنیم شبیه‌سازی کنیم. درواقع موقعیت‌های کاذب بدخلقی به وجود می‌آوریم؛ شبیه آنچه خلبان‌ها در جریان شبیه‌سازِ پرواز می‌کنند. بنابراین پدر یا مادر به بچه خواهد گفت: «خب؛ بیلی، می‌خواهیم با هم بازی کنیم.»
 
ضمناً باید درنظرداشت که بازی بر همه چیز مقدم است؛ به این معنا که هیچ تنش یا تنبیهی از قبل در کار نیست. در موقعیتی هستیم که نتیجه خوب خواهد بود؛ واقعاً خیلی خوب.
 
می‌گویم: «می‌خواهیم با هم بازی کنیم و آن بازی هم اینطور است که من به تو خواهم گفت که نمی‌توانی از پس کاری خاص بربیایی؛ اما تو واقعاً می‌توانی آن کار را انجام بدهی. می‌توانی عصبانی و بداخلاق بشوی؛ اما این بار مادرت را نخواهی زد و خودت را روی زمین نمی‌اندازی. این فقط بازی است؛ اما اگر بتوانی آن را انجام بدهی، به تو در این جدول دو امتیاز خواهم داد. بنابراین مادر خم می‌شود و لبخند می زند و آهسته و درِ گوشی به این شکل بامزه می‌گوید: 'خب؛ بیلی، امشب نمی‌توانی تلویزیون تماشا کنی' و بیلی، تو خشمگین می‌شوی؛ اما مامان را نمی‌زنی و خودت را روی زمین نمی‌اندازی.»
 
بعد از این بداخلاقی ساختگی، بچه احتمالاً کمی لبخند می زند و مادر با شور و حرارتِ ویژه‌ای می‌گوید: «عالی بود! باورم نمی‌شود که توانستی این کار را بکنی.»
 
ترغیب‌کردن کودک به انجام رفتار، مغز را تغییر می‌دهد و عادت را تثبیت می‌کند. ما این کار را فقط یک بار کرده‌ایم. بنابراین الان به بیلی می گوییم: «بیلی، شرط می‌بندم که دوباره نمی‌توانی این کار را بکنی. فکر نمی‌کنم بچه‌ای وجود داشته باشد که بتواند این کار را دوبار پشت سر هم انجام بدهد.» بیلی لبخند می زند و می‌گوید: «نه؛ من می‌توانم. می‌توانم این کار را بکنم.» من می‌گویم: «خب؛ پس یک بار دیگر انجامش می‌دهیم.»
 
شما دوباره این کار را می‌کنید و همان اتفاقات تکرار می‌شود. اگر بدخلقی مؤلفه‌های متفاوتی داشته باشد، شروط خود را تغییر می‌دهید. این بار هرکاری نمی‌کنید. این تمرین را شاید یکی‌دو بار در روز انجام می‌دهید و برای مدتی این کار را تکرار می‌کنید.
 
همان‌طور که هر چند روز این کار را انجام می‌دهید، نوعی بدخلقی واقعی در خارج از بازی نیز به وقوع می‌پیوندد. این بداخلاقی بهتر از قبل است؛ کم یا زیاد. اکنون می‌گویید: «بیلی، نمی‌توانم باور کنم. ما این دفعه بازی نمی‌کردیم؛ ولی من دیدم که تو از دست خواهرت خیلی عصبانی شدی، اما هیچ کسی را نزدی. فوق‌العاده بود.»
 
شاید باز هم مدتی به انجام بازی ادامه دهید؛ اما چیزی که اتفاق می‌افتد، این است که احتمال وقوع این بداخلاقی خارج از بازی واقعاً کم می‌شود.
 
تغییر معمولاً در طی یک‌تاسه هفته رخ می‌دهد؛ اما این فقط یکی از موضوعاتی است که ما با آن‌ها سروکار داریم. والدین معمولاً به‌خاطر بچه‌هایی به ما مراجعه می‌کنند که معلمانشان را گاز می‌گیرند یا باعث آتش‌سوزی می‌شوند. اینجا دیگر موضوع جدی است. یا برخی اوقات والدین به این دلیل به ما مراجعه می‌کنند که فرزندشان سبزیجات نمی‌خورد یا تکالیفش را انجام نمی‌دهد.
 
رویکرد بنیادی و اساسی این است که چه چیزی قبل از رفتار رخ می‌دهد که شما می‌توانید کاری کنید که آن را تغییر دهید؟ آیا می‌توانید رفتار جدید را تکرار کنید؟ آیا می‌توانید رفتار جدید را با تمجید تثبیت کنید؟ آنچه اتفاق می‌افتد، این است که والدین فکر می‌کنند انضباط یعنی تنبیه‌کردن و درحقیقت این روشی نیست که به‌واسطۀ آن رفتار تغییر می‌کند.
 
این روش برای تمام سنین کارایی دارد. بیایید فرض کنیم که شما دختر نوجوانی دارید که به شما می‌گوید: «مامان، تو خیلی پست و عوضی هستی. تو برای من چه کار کرده‌ای؟ فقط به فکر خودت هستی.»
 
با شنیدن چنین حرفی والدین می‌خواهند زمین دهان باز کند و آن‌ها را ببلعد؛ چراکه تمام زندگی خود را وقف آن بچه کرده‌اند. چطور می‌توانیم از شر این طرز برخوردهای دوران نوجوانی خلاص شویم؟ اسم آن را «متضادهای مثبت»۱ گذاشته‌ایم. هر موقع می‌خواهید از شر چیزی خلاص شوید، ببینید به‌جای آن چه چیزی می‌خواهید؟ باید بدانید که حذف آن به تنهایی کارگشا نخواهد بود.
 
در ارتباط با این مثال نوجوانی، روش ایجاد رفتار متضاد مثبت چیست؟
نوجوان ممکن است سر میز شام ساکت نشسته باشد و هیچ چیز منفی هم نگوید. خب؛ هنگامی که می‌خواهید شروع کنید، یکی از متضادهای مثبت برخی مواقع می‌تواند تقویتِ رخ‌ندادن آن رفتار منفی باشد. به‌این‌ترتیب شما می‌گویید: «مرین، خیلی خوب شد که شام با ما هستی. خیلی خوب است که اینجا پیش مایی.» آنچه این گفته می‌کند، تقویت این احتمال است که مرین دوباره سر میز شام حاضر شود و هیچ حرف منفی هم نزند. ممکن است مرین در جواب شما بگوید: «می‌شود آووکادو و خوراک نخود را به من بدهید؟» شما هم می‌گویید: «حتماً. البته.»  
 
اینجا شور و حرارتی نیاز ندارید.
 
از رفتارهای ساده به پیچیده ادامه می‌دهید و خیلی زود مرین را در موقعیت‌های دیگری می‌بینید که حرف‌های مثبت و خوب می زند. ما والدین را آموزش می‌دهیم که چنین موقعیت‌هایی را که ممکن است سازندۀ رفتار مثبت باشد، غنمیت شمرند و از آن‌ استفاده کنند. اوضاع به‌سرعت تغییر می‌کند و دیگر شنوندۀ جمله‌هایی همچون «تو پست و عوضی هستی» نخواهید بود. شما متضادهای مثبت ساخته‌اید. سعی نمی‌کنید سرکوب کنید؛ مثل اینکه بگویید: «برای تمام کارهایی که برای تو کرده‌ام، اینطور با من برخورد نکن!» تحقیقات نشان می‌دهند که برخوردهایی مثل سرکوب‌کردن و تحت‌فشار قراردادن منجر به رفتار واکنشی در کودک می‌شود. سبب می‌شود که به‌محض اینکه از مدرسه به خانه می‌رسند، از شما دوری کنند. این روش همچنین باعث ایجاد تعاملاتی منفی با شما می‌شود.
 
این برای من بسیار جذاب است؛ چون حس می‌کنم این روش کارآمد است. اما ضمناً احساس می‌کنم که برای والدین سخت است که تصمیم بگیرند چنین رفتار کنند. آیا شما هم همین حس را دارید؟
بله؛ بخشی از دلیلِ داشتنِ چنین حسی این است که برخلاف آن چیزی است که آموزش دیده‌ایم. برعکسِ آن چیزی است که فکر می‌کنیم: اگر بچه کاری را نمی‌کند، باید تنبیهش کنید.
 
پدرها و مادرها بسیار خسته شده‌اند؛ به این علت که فکر می‌کنند هیچ ابزار مؤثری در اختیار ندارند و قدرت، اوضاع را بدتر می‌کند.
 
ما بچه‌ها را تغییر نمی‌دهیم؛ ما والدین را تغییر می‌دهیم و آن‌ها بچه‌ها را تغییر می‌دهند.

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 115 تاريخ : شنبه 29 خرداد 1395 ساعت: 20:15

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 114 تاريخ : شنبه 29 خرداد 1395 ساعت: 20:15

در این عملیات ها تعداد زیادی سلاح سرد از متهمان و مخفیگاه آنها کشف و ضبط شده است.

فرمانده انتظامي پايتخت با تاکيد بر استمرار اجراي طرح امنيت و آرامش در محلات شهر تهران از دستگيري 588 مخل نظم و امنيت عمومي از ابتداي امسال تاکنون خبرداد.
 
 سردار "حسين ساجدي نيا" در گفت و گو با خبرنگار پايگاه خبري پليس به عملکرد مثبت پليس پايتخت از ابتداي سال جاري تاکنون در بحث دستگيري مخلان نظم و امنيت عمومي در سطح شهر تهران اشاره کرد و گفت: در سه ماهه نخست امسال، 167 تن از اراذل و اوباش و 421 مزاحم نواميس توسط ماموران انتظامي تهران بزرگ در عمليات هاي مختلف دستگير شده اند.
 
وي ادامه داد: پليس امنيت عمومي پايتخت با همکاري يگان امداد و پليس پيشگيري تهران بزرگ ضمن اجراي 11 مرحله طرح امنيت و آرامش و برخورد با اراذل ، موفق به دستگيري متهمان در اين زمينه شده است.
 
فرمانده انتظامي تهران بزرگ، با اشاره به اين که برخورد با مخلان نظم عمومي و مزاحمان نواميس، از دغدغه هاي اصلي شهروندان تهراني به شمار مي آيد، گفت: تيم هاي عملياتي پليس امنيت عمومي تهران بزرگ، طي اين مدت با شناسايي مناطق آلوده و پاتوق هاي اراذل و اوباش موفق شدند با اجراي اين طرح ، 167 شرور سطح 1، 2 و 3 و همچنين 421 مزاحم نواميس شهروندان و لمپن خياباني را دستگير کنند.
 
سردار ساجدي نيا، با اشاره به اينکه اين مرحله از طرح ها موجبات رضايت شهروندان را فراهم آورده و بازخوردهاي آن از سوي پليس بررسي شده است، گفت:طي هماهنگي هاي انجام شده با مقام قضائي، تمامي متهمان دستگير شده در اين عمليات ها پس از تکميل پرونده به دادسرا معرفي شدند تا به جرايم آنها رسيدگي شود.
 
وي تصريح کرد: در اين عمليات ها تعداد زيادي سلاح سرد از متهمان و مخفيگاه آنها کشف شده است.
 
فرمانده انتظامي تهران بزرگ، در پايان، ضمن تشکر از همکاري مستمر شهروندان در خصوص ارائه اطلاعات به پليس پايتخت، گفت:شهروندان مي توانند ضمن تماس با مرکز فوريت هاي پليسي 110 تهران بزرگ مسائل و مشکلات انتظامي خود را مطرح و يا با مراجعه به نزديکترين مرکز انتظامي پليس پايتخت، شکايات و نظرات خود را ارائه دهند تا به آنها رسيدگي شود.

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 110 تاريخ : شنبه 29 خرداد 1395 ساعت: 20:15

یک پیرمرد ۶۸ ساله نپالی که در کودکی به علت فقر والدینش نتوانسته بود به مدرسه برود و درس بخواند این روزها در حال محقق کردن رویای قدیمی خود است.

یک پیرمرد ۶۸ ساله نپالی که در کودکی به علت فقر والدینش نتوانسته بود به مدرسه برود و درس بخواند این روزها در حال محقق کردن رویای قدیمی خود است.

به گزراش فارس، Durga Kami این روزها در کلاس دهم تحصیل می کند و هر روز یونیفورم مدرسه خود را بر تن کرده و همراه با بچه های 14-15 ساله سوار بر سرویس مدرسه می شود.

او که شش فرزند و هشت نوه دارد، شش روز در هفته به طور مرتب به مدرسه می رود.

وی به تنهایی در یک خانه محقر زندگی می کند که سقفش چکه می کند و برقش مرتبا قطع می شود.

Durga Kami ابتدا در دبستان حضور یافت تا خواندن و نوشتن بیاموزد و حالا مشغول گذراندن امتحانات پایه دهم است.

دختران و پسران همکلاسی او را "با" صدا می زنند که در زبان محلی نپالی به معنای پدر است.

وی امیدوار است سختکوشیش الهام بخش دیگران برای تحصیل و سوادآموزی شود.

فی ما فی...
ما را در سایت فی ما فی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان feemafee بازدید : 113 تاريخ : شنبه 29 خرداد 1395 ساعت: 18:19